از چه مطالبی خوشتون میاد و برای بهتر شدن وبلاگ خودتون منو راهنمایی کنین.دوستدار همتون مسافر زمان.


آمار مطالب

کل مطالب : 475
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


f
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 1 دی 1393
نظرات
میلاد حضرت عیسی(ع)
نویسنده : نامشخص ، صفحه 27

چهارشنبه

4 دی 1387

25 ذیحجه 1429

24. Dec. 2008

ـ زلال وحی

ـ یک جرعه آفتاب

ـ اشاره

ـ چراغ راه

ـ گفتار مجری

ـ زلال قلم

ـ شعر

ـ کوتاه و گویا

ـ شعر

ـ کوتاه و گویا

ـ آورده اند که ...

ـ نظر شما چیه؟

ـ نظر ما اینه ...

ـ کتابستان

زلال وحی

«یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ؛ ای مریم، خداوند بشارت می دهد تو را به کلمه ای از خود که اسم او مسیح عیسی بن مریم است، فردی آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربان درگاه الهی.» [1]

درس های لطیفی که این آیه شریفه می دهد:

1. از اعجاز حامله شدن حضرت مریم(ع) بدون اینکه هرگز شوهری انتخاب کرده باشد.

2. «مسیح» بودن وجود مقدس حضرت عیسی(ع).

3. خوانده شدن عیسی(ع) به نام مادر، چون پدری نداشت و به نام مبارک «عیسی بن مریم».

4. وجاهت آن پیامبر بزرگ الهی در دنیا و آخرت، علی رغم اتهام ناروایی که یهودیان متعصب به مادر مقدسش می زدند.

5. بیان مقرب درگاه الهی بودن حضرت مسیح(ع) در آخرت است که این بالاترین مقامی است که خداوند معدودی از خواص بندگان خویش را می دهد و تصور آن، برای مؤمنین معمولی به هیچ وجه ممکن نیست.[2]

همچنین در آیات زیر درباره حضرت عیسی(ع) پرداخته شده است.

آل عمران: 45 ـ 58؛ مریم: 16 ـ 34؛ بقره: 87 ـ 253؛ مائده: 110 ـ 118؛ صف: 6 و 14؛ حدید: 27؛ توبه: 30؛ نساء: 157 ـ 159.

یک جرعه آفتاب

حضرت عیسی(ع):

«خادِمی یَدایَ ودابَّتی رِجلایَ وفِراشِی الْأرضُ ووِسادِی الحَجَرُ ودِفئی فِی الشِّتاءِ مَشارِقُ الْأرضِ ... أبیتُ ولَیسَ لی شَیءٌ وأصبحُ ولَیسَ لی شیءٌ ولَیسَ عَلی وَجهِ الْأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی؛ خدمتکار من دو دست من است و مرکبم دو پای من و بسترم زمین و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مکان های آفتاب گیر ... شب و روز خود را با ناداری سپری می کنم و با این حال روی زمین، هیچ کس توانگرتر و بی نیازتر از من نیست».[3]

امام علی(ع) درباره حضرت عیسی(ع) فرمود:

«وَلا مالٌ یَلفِتُهُ ولا طَمَعٌ یُذِلُّهُ دابَّتُهُ رِجلاهُ و خادِمُهُ یَداهُ؛ نه مال و ثروتی داشت که او را به خود مشغول کند و نه طمعی که به خواری اش اندازد؛ مرکب او دو پایش بود و خدمتکارش دو دستش».[4]

حضرت عیسی(ع):

«الدُّنیا قَنطَرَهٌ فاَعبُروها ولا تَعمُرُوها؛ دنیا پل است؛ از آن بگذرید و آبادش مسازید».[5]

حضرت عیسی(ع):

«بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: إنَّ الْأجرَ مَحروصٌ عَلَیهِ ولا یُدرِکُهُ إلاّ مَن عَمِلَ لَهُ؛ راست می گویمتان: همه خواهان مزدند و تنها کسی به آن می رسد که برای آن کار کند».[6]

حضرت عیسی(ع):

«طُوبی لِلَّذینَ یَتهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ، اُولئِکَ الّذینَ یَرِثونُ النُّورَ الدّائِمَ؛ خوشا آنان که پاسی از شب را به عبادت می گذرانند؛ آنان کسانی اند که نوری ماندگار به ارث می برند».[7]

حضرت عیسی(ع):

«اِنَّ الشَجَرَةَ لا تَکمُلُ إلاّ بِثَمَرةٍ طَیِّبَةٍ کَذلِکَ لا یَکمُلُ الدِّینُ إلاّ بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِم؛ درخت کامل نمی شود مگر با میوه ای گوارا. همچنین دین داری کامل نمی شود مگر با دوری از حرام ها».[8]

حضرت عیسی(ع):

«اِیّاکُم والنَّظرةَ فَاِنَّها تَزرَعُ فِی القُلُوبِ الشّهوَةَ وَکَفی بِها لِصاحِبِها فِتنةً؛ زنهار از نگاه [بد] که بذر خواهش را در دل می افشاند، و نگاه کننده را همین فتنه بس است».[9]

حضرت عیسی(ع):

«طُوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ، اُولئِکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ؛ خوشا به حال اصلاح کنندگان میان مردم؛ اینان در روز قیامت مقربان اند».[10]

اشاره

معجزه یک تولد

حمید رحمانی

حضرت عیسی بن مریم(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم است که هم تولد و هم زندگی و هم پایان کار او، همراه با معجزه بوده است. او با اراده خداوند، بدون داشتن پدر، از مادری پاکدامن و موحد به نام مریم به دنیا آمد.

خلقت عیسی(ع) برخلاف سنت جاری در بشر است؛ چراکه هر فرزندی دارای پدر و مادر است، ولی او بدون پدر به دنیا آمد. همین مسئله باعث شد که از این شگفتی و معجزه بپندارند که او مخلوق نیست. اما قرآن بر این پندار خط بطلان کشیده و فرموده است:

«إِنَّ مَثَلَ عِیسَی کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ آفرینش عیسی برای خداوند چون آفرینش آدم است که او را از خاک آفرید. سپس به او گفت: موجود شو! بی درنگ موجود شد».[11]

مسیحیان می گفتند: عیسی پسر خداست، یا می گفتند: عیسی خداست، و یا می گفتند: یکی از اقانیم ثلاثه است؛ اما قرآن کریم که خود معجزه بزرگ الهی است، با استدلالی ساده و درخور فهم و در عین حال قوی و استوار، عیسی(ع) را با آدم مقایسه کرده، تا شاید مسیحیان اندیشمند بیدار شوند و با این مقایسه، حکم کنند که اگر پدر نداشتن موجب خدا بودن یا فرزند خدا بودن است، نداشتن پدر و مادر که امتیازی بزرگ تر است، به طریق اولی، موجب خدا بودن یا فرزند خدا بودن آدم است. در حالی که تاکنون، هیچ کس آدم را خدا یا فرزند خدا ندانسته است.[12]

معجزه های آن حضرت در اول زندگی اش بسیار بوده است. مانند: تکلم در دوران نوزادی، شفا دادن افراد نابینا و بیمار، زنده کردن مردگان و سایر موارد که همه به فرمان و اراده خداوند به وقوع می پیوسته است.

رسالت عیسی(ع)

عیسی(ع) در عصری پرآشوب و آشفته و مملو از ظلم و ستم ظهور کرد؛ عصری که نیاز به یک رهبر آسمانی که مردم منحرف را اصلاح و از بدبختی ها و گمراهی ها نجات بخشد، کاملاً احساس می شد.

حضرت عیسی(ع) رسالت خویش را اعلام داشت و مردم را به تقوا، خداپرستی و دعوت به حق فراخواند. آن حضرت در نجات بخشیدن یهود و نابود کردن ریشه های انحراف آنان، رنج ها برد و فداکاری ها کرد. بنابر فرموده قرآن، او خطاب به بنی اسرائیل می گفت: «ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید. هر کس به خداوند شرک بورزد، بهشت بر او حرام می شود و سرانجام او دوزخ است».[13]

آن حضرت با خرافه ها و تحریف هایی که در دین حضرت موسی(ع) به وجود آمده بود مبارزه کرد. اما پیشوایان یهود که با آمدن حضرت عیسی(ع) مقام و جایگاه خود را از دست رفته می پنداشتند، از رسالت او بیمناک بودند، علیه او فتنه انگیزی می کردند. سرانجام مصمم شدند آن حضرت را به قتل برسانند. اما خداوند او را از نظر آنان پنهان نگاه داشت و آنان فرد دیگری را که با حضرت عیسی(ع) شباهت یافته بود، به اشتباه به دار آویختند و همچنان در اشتباه ماندند و گمان بردند که حضرت را به صلیب کشیده اند. این واقعیت در قرآن به صراحت ذکر شده است.[14]

وارثین ناخلف

اگر مسیحیت کنونی دینی تحریف شده، آغشته به خرافات و عقاید غیرمنطقی و غیرمعقول نبود، امروز کشورهای غربی این چنین دچار بحران های معنویت و تاریکی و جاهلیت مدرن نبودند. دوری از تعالیم و آموزه های وحیانی و متعالی مسیح(ع) و فقدان دیدگاه توحیدی ناب، باعث به وجود آمدن مکاتب گوناگون و فریبنده مادی و بشر ساخته شده است که هر کدام زخمی عمیق بر ایمان و اندیشه آن وارد کرده اند. می توان گفت که مشکلات امروز جهان غرب که دامن گیر جغرافیای عالم نیز شده است، ناشی از ترک آموزه های وحیانی مسیح(ع) و حاصل کژفهمی های پیروان اوست؛ به گونه ای که نزد آنان جایگاه و مفهوم عدالت با ظلم و ستم تغییر کرده است.

چراغ راه

امام خمینی(ره):

«منطق اینها منطق مسلسل است، منطق ما منطق سکوت! باید سکوت کنیم! چاره نیست! منطق آنها سیلی زدن است، منطق ما سیلی خوردن! به حضرت عیسی هم نسبت داده اند که یک وقت فرمود که اگر این طرف من سیلی بزنند، آن طرف [هم] سیلی [بزنند]! همچو حضرت عیسی را ما نمی خواهیم. حضرت عیسی نمی گوید همچو چیزی. این منطق تنبل هاست. حضرت عیسی پیغمبر اعظم است؛ آن کسی است که در مهدش شروع می کند به گفتن که من چه می کنم، اقامه صلات می کنم، چه می کنم. در مهد پیغمبرِ مبعوث بوده به حَسَب مثال قرآن. یک همچو موجودی حرف های تنبل ها را می زند؟! حرف های بی عرضه ها را می زند که اگر این طرف بزنند؟»[15]

«تمام زحماتی که انبیا کشیده اند، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را مطالعه کنیم؛ زندگی حضرت موسی، حضرت عیسی(ع) را و خصوصاً زندگی حضرت رسول اکرم و پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخی که حکایت از اینها کردند و از زندگی شان کردند، مراجعه کنید، می فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضی شان دادند، احکام حکومتی دارند، لکن خودشان وقتی به زندگی شان مراجعه کنید، می بینید که اصلاً مثل رؤسای جمهوری یا سلاطین این عالم اصلاً نبودند؛ یک شکل دیگر، یک وضع دیگر داشتند».[16]

«آقای پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملت های مستضعف باشد، به فکر آبروی مسیحیین باشد. این طور اشخاصی که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهای خلاف مسیر مسیح را انجام می دهند، آقای پاپ باید اعلام کنند. به ملت امریکا اعلام کنند، به همه ملت مسیحیین اعلام کنند، و جنایات این را بشمارند، و اینها را معرفی کنند به ملت ها. همان طوری که ما نسبت به محمدرضا عمل کردیم که این را به مردم شناساندیم».[17]

پیام تبریک

«بسم الله الرحمن الرحیم

صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح الله و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حورا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت می کنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح الله برخوردارند!

من به اسم ملت مظلوم ایران از شما ملت مسیح می خواهم که در روزهای متبرک خود به ملت ما که گرفتار سلطان ستمکارند، دعا کنید و فرج آنان را از خدای بزرگ بخواهید. من از شما ملت بزرگ می خواهم که سران بعضی کشورهای مسیحی را که با قدرت شیطانی خود از شاه ستمگر پشتیبانی می کنند و ملتی را در زیر فشار ظلم خرد می کنند، هشدار دهید و آنان را به تعالیم حضرت مسیح آشنا کنید.

من از روحانیت مسیح می خواهم که سران بعضی کشورهای قدرتمند را نصیحت کنند و پشتیبانی آنان را از کسی که پشت به تعالیم آسمانی نموده، تقبیح نمایند. قرآن کریم، حضرت مسیح را به عظمت یاد نموده و حضرت مریم را تنزیه فرموده؛ بر ملت مسیح است که دِینْ خود را به ملت مسْلم ادا کنند. والسلام.[18]

شما ملت مسیح را نجات بدهید. نجات به این است که این اشخاصی که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را می کنند، این برای مسیح(ع) خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه می شود وجهه شان. و من به شما آقای پاپ عرض می کنم که اگر عیسی مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح می کرد. اگر عیسی مسیح بود ما را از چنگال این دشمن خلق و دشمن بشر نجات می داد. و شما نماینده ایشان هستید، و شما باید همان کاری که مسیح می کند بکنید...».[19]

زمان: 4 دی 1358 / 5 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: وظایف و رسالت روحانیت مسیح و انتقاد از عملکرد و مواضع آنان.

مناسبت: میلاد حضرت مسیح(ع).

حضار: کشیش های مسیحی، آقایان: جیمی آلن، دال وایت (اسقف اتحادیه کشیشان)، چارلز چزارتی (معاون ریاست کلیسای امریکایی)، چارلز کامبل (معلم مرکز مطالعات ادیان جهان از دانشگاه هاروارد)، جان والش (از دانشگاه برنستون)، ویلیام گربی (از دانشگاه برنستون)، توماس اریکس (استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون)... .

«بسم الله الرحمن الرحیم

من متقابلاً ولادت عیسی مسیح را به همه ملت های مستضعف دنیا و به ملت مسیح و به مسیحیان هم میهن مان تبریک می گویم. عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه می خواهند که تمام افراد بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند. و یک وظیفه هم روحانیین ملت ها دارند؛ روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همه روحانیون و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون در مرتبه اول واقع اند برای تحقق دادن به آرمان های انبیا که همان وحی الهی است. روحانیون یک وظیفه الهی دارند که این وظیفه الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت الهی دارند. روحانیون مسئول اند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی. مسئول اند که تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاری هایی که دارند، نجات بدهند».

مسئولیت روحانیون مسیح

«مردم دنیا امروز مبتلا هستند به قدرت های بزرگ، و به قدرت هایی که شیطانی هستند و در مقابل انبیای بزرگ ایستادند و نمی گذارند تعلیمات انبیا تحقق پیدا بکند. روحانیت مسیح یک خصوصیت زیادی دارد، و آن اینکه قدرت های بزرگ مسیحی هستند، مدعی مسیحیت هستند و آن قدرت های بزرگ اند که در دنیا برخلاف تعلیمات خدای تبارک و تعالی که به همه انبیا تعلیم فرموده است و برخلاف تعلیمات عیسی مسیح عمل می کنند.

روحانیت مسیح موظف است به حسب تعلیمات مسیح، و به حسب تعلیم خدای بزرگ که با این قدرت هایی که برخلاف مسیر انبیا و برخلاف مسیر مسیح رفتار می کنند مبارزه معنوی بکنند. آنها را ارشاد بکنند به ملت مسیح. هدایت کنند ملت مسیح را که تبعیت از این قدرت هایی که بر ضد مسیح هست، نکنند».[20]

«حضرت عیسی(ع) که این اشخاصی که تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است، ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر اینکه معارضه کند. آن وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است، می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد شده بود، وقتی که مادرش به واسطه آن تهمت هایی که می زدند ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که نه، غصه نخور اگر کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو که من صایمم ـ و صایم بوده لابد ـ و بروید از آن بچه بپرسید. اینها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرف های نامربوط زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آنجا. گفتند: ما چه جور با این [بچه] تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که خدا به من کتاب داده است. ببینید چی می گوید! این مسئله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد بشود».[21]

پیام [به پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک های جهان (عدم نگرانی از قطع رابطه با امریکا)]

زمان: 25 فروردین 1359 / 28 جمادی الاول 1400

«بسم الله الرحمن الرحیم

عالی جناب پاپ، ژان پل دوم

مکتوب آن عالی جناب براساس نگرانی از تیرگی بین کشورهای اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا واصل گردید. از حُسن نیت آن جناب قدردانی می کنم. و خاطر محترم را متوجه می کنم که ملت شریف مجاهد ما این قطع روابط را به فال نیک گرفته و برای آن جشن عظیم به پا کرده و چراغانی ها و پای کوبی ها نمودند.

از دعای شما به درگاه خداوند متعال برای ملت مبارز ما شکرگزارم؛ لکن متذکر می شوم که جناب شما از انگیزه های تیرگی های دیگر و مشکلات خطرناک بزرگ تر که مرقوم داشته اید، نگران نباشید؛ که ملت اسلامی ایران از مشکلاتی که در این قطع روابط به وجود آید استقبال می کند و از خطرهای بزرگ تر که مرقوم شده است، هراس ندارد. و آن روز برای ملت ما خطرناک است که روابطی نظیر روابط رژیم خائن سابق تجدید شود. و با امید به خدای متعال تجدید نخواهد شد.

من از جناب عالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید می خواهم که دولت امریکا را از عواقب ستمگری ها و زورگویی ها و چپاول گری ها بترسانید؛ و آقای کارتر را، که با شکست نهایی مواجه است، نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملت هایی که می خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند رفتار کند، و از تعلیمات حضرت مسیح(ع) پیروی نماید و خود و دولت امریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد. از خداوند متعال سعادت مستضعفین جهان را خواستار و قطع ایادی ستمگران را امیدوارم».[22]

امام خمینی:

«عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد».[23]

جواهر لعل نهرو:

«مسیح مدعی الوهیت و خدایی نبود. اما مردم دوست دارند که مردان بزرگ خود را به گونه خدا درآورند».[24]

ویل دورانت:

«با توجه به عقاید مسیحیان، مسیحیت شرک را از میان نبرده، بلکه آن را پذیرفته است».[25]

گفتار مجری

عیسی، بنده خدا

از قرآن کریم و حتی از برخی اناجیل که فعلاً در دست مسیحیان است، استفاده می شود که همیشه مسیح خود را بنده خدا معرفی و خدا را عبادت و مردم را به یکتاپرستی دعوت می کرده است.

حضرت عیسی(ع) می فرمود: «پروردگار من و شما خدای یکتاست. او را بپرستید، راه راست همین است».

حضرت عیسی(ع) هیچ گاه ادعای خدایی نکرده است و اینکه برخی او را خدا می دانند و می خوانند، از پیش خود ساخته اند.

حضرت عیسی(ع) چون دیگر پیامبران، انسانی بود که از سوی خدا به او وحی می شد و برای هدایت و راهنمایی جامعه برانگیخته شده بود. اگر او معجزه داشت، پیامبران دیگر خدا نیز داشتند و اگر بدون پدر زاده شد، حضرت آدم(ع) نیز، بدون پدر و هم بدون مادر خلق شد؛ اما چرا او را پسر خدا ندانستند؟

اینکه [مسیح هم بنده ای از بندگان خداست] و در کلام روشن خدا ـ قرآن ـ آمده است، با خرد و عقل هم، موافق است؛ زیرا بشری که چون دیگر افراد و مثل همه، از خود هیچ توانایی ندارد و همانند مردم و پیامبران دیگر، به لوازم زندگی بشر مانند غذا و خواب نیازمند است، به حکم خرد، سزاوار پرستش و عبادت نیست.

پس از حضرت عیسی(ع)، آیین پاک او اصالت خود را از دست داد و شرک و بت پرستی در آن راه یافت. اما همه ما می دانیم که خدا جسم نیست تا مکان داشته باشد و یا جزئی از او جدا گردد و پسر خدا نامیده شود. و نیز با خود دریافته ایم، خدا مکان ندارد تا در چیزی بگنجد و حلول کند یا به صورت بشری درآید. به علاوه، چگونه ممکن است خدای بی نیاز، به خوراک و پوشاک نیازمند باشد؟!

پس اگر درست [بیندیشیم] تصدیق خواهیم کرد که حضرت مسیح(ع) ـ چون همه پیامبران دیگر ـ بنده خداست و مسئله الوهیت (خدایی) او اساسی ندارد.[26]

اگرچه اساس پیام الهی که عیسی(ع) به تبلیغ و تعلیم آن می پرداخت، با دیگر انبیا توحیدی یکسان است؛ ولی شرایط زمانه و فضای سیاسی که او در آن قرار گرفته بود، عیسی(ع) را به تأکید ویژه بر صلح و نفی خشونت، واداشته بود.

انجیل، به معنی بشارت است و نام کتابی است که بر حضرت عیسی نازل شده است. قرآن کریم هر جا از کتاب عیسی نام برده، آن را به صورت مفرد آورده است. از این نکته می توان دریافت که اناجیل چهارگانه وحی الهی نیستند.

تعبیر روح خدا به حضرت عیسی به سبب آن است که وجود آن حضرت، هم روحانی است و هم وجودی است حیات بخش؛ چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاکننده همه انسان های لایق است. دلیل دیگر نیز عظمت و شرافت روحی آن حضرت است.

مسیح(ع) اقرار می کرد که بنده خداست و پیوسته می فرمود که خدا، پروردگار من و شماست و مردم را به پرستش خدا می خواند.

بهترین و دقیق ترین و کامل ترین منبع درباره حضرت عیسی، قرآن است که ما را در جریان جنبه های مختلفی از زندگانی آن حضرت قرار می دهد و نکاتی را مطرح می کند که برای بیشتر پیروان او ناشناخته و مجهول است.

زلال قلم

چون شب بود؛ اما بی ظلمت و تاریکی.

چون روز بود؛ اما بی همهمه و غوغا. صورتی غمگین داشت؛ اما سرشار از نشاط و مهر. او دستانش را که بسان شاخه های نارون کشیده بود، به سوی آسمان بلند می کرد. او راه نمی رفت، خود راهی فرازِ همه راه ها بود ... چونان ابری بر فراز زمین که می بارد تا زمین را تازه نگه دارد.

مسیح، پسر مریم بود و بنده خدا و اعجاز زنده تاریخ که چشمه های زندگی از سرانگشتان پر مهرش بر جان ها می ریخت و روح ها را نوازش می کرد. او کلمه خداوند بود و شعله ای الهی بر کالبد زمان. سلام بر او و روزی که در کنار مهدی موعود دوباره خواهد آمد.[27]

شعر

خورد عیسی آبی از جویی خوش آب

بود طعم آب خوش تر از گلاب

آن یکی ز آن آب خم پر کرد و رفت

عیسی نیز از خم آبی خورد و رفت

شد ز آب خم همی تلخش دهان

باز گردید و عجایب ماند از آن

گفت یا رب آب این خم و آب جوی

هر دو یک آبست، سِرّ این بگوی

تا چرا تلخ است آب خم چنین

وین دگر شیرین ترست از انگبین

پیش عیسی آن خم آمد در سخن

گفت ای عیسی، منم مردی کهن

زیر این نه کاسه من باری هزار

گشته ام هم کوزه، هم خم، هم طغار

گر کنندم خم هزاران بار نیز

نیست جز تلخیّ مرگم کار نیز

دایم از تلخیّ مرگم این چنین

آب من زانست تا شیرین چنین

خویش را گم کرده ای ای رازجوی

پیش از آنکت جان برآید رازجوی

گر نیابی زنده خود را باز تو

چون بمیری، کی شناسی راز تو؟

[عطار نیشابوری]

پای مسیحا که جهان می نبشت

بر سر بازارچه ای می گذشت

گرگ سگی بر گذر افتاده دید

یوسفش از چه بدر افتاده دید

بر سر آن جیفه گروهی نظار

بر صفت کرکس مردار خوار

گفت یکی وحشت این در دماغ

تیرگی آرد چو نفس در چراغ

وان دگری گفت نه بس حاصلست

کوری چشم است و بلای دلست

هر کس از آن پرده نوایی نمود

بر سر آن جیفه جفایی نمود

چون به سخن نوبت عیسی رسید

عیب رها کرد و به معنی رسید

گفت ز نقشی که در ایوان اوست

دُرّ سپیدی نه چو دندان اوست

وان دو سه تن کرده ز بیم و امید

زان صدف سوخته دندان سپید

عیب کسان منگر و احسان خویش

دیده فرو کن به گریبان خویش

[نظامی گنجوی]

عیسی مریم به کوهی می گریخت

شیر گویی خونِ او می خواست ریخت

آن یکی در پی دوید و گفت خیر

در پی ات کس نیست چه گریزی چو طیر

با شتاب او آنچنان می تاخت جفت

کز شتاب خود جواب او نگفت

یک دو میدان در پی عیسی براند

پس به جدّ جدّ عیسی را بخواند

کز پی مرضاتِ حق یک لحظه ییست

که مرا اندر گریزت مشکلی است

از که این سو می گریزی ای کریم

نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم

گفت از احمق گریزانم برو

می رهانم خویش را، بندم مشو

گفت عیسی که به ذاتِ پاکِ حق

مبدعِ تن خالق جان در سبق

کاْن فسون و اسمِ اعظم را که من

بر کر و بر کور خواندم شد حَسَن

خواندم آن را بر دلِ احمق به وُدّ

صد هزاران بار و درمانی نشد

گفت رنج احمقی قهر خداست

رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبتِ احمق بسی خونابه ریخت

اندک اندک آب را دزدد هوا

وین چنین دزدد هم احمق از شما

آن گریز عیسی نه از بیم بود

ایمن است او آن پی تعلیم بود

[مولوی]

کوتاه و گویا

میلاد مسیح، پیامبر راستی و درستی که برای برقراری عدل و رحمت مبعوث شد و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود، ستمکاران را محکوم و ستم دیدگان را پشتیبانی کرد، بر مسیحیان جهان و هم میهن مبارک باد.

عیسی(ع)، پیام آور توحید و رسول آگاهی بخش و رهایی بخش بود.

اکنون دنیای غرب بیش از هر زمان به آموزه های صلح و دوستی مسیح(ع) نیاز دارد.

آورده اند که ...

خواهش مسیح

عیسی(ع) به حواریین گفت: «من خواهش و حاجتی دارم، اگر قول می دهید آن را برآورید بگویم.» حواریین گفتند: «هر چه امر کنی اطاعت می کنیم.» عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست. حواریین در خود احساس ناراحتی می کردند؛ ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند، تسلیم شدند و عیسی پای همه را شست. همین که کار به پایان رسید حواریین گفتند: تو معلم ما هستی، شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم نه تو پای ما را.

عیسی(ع) فرمود: «این کار را برای این کردم تا به شما بفهمانم که از همه سزاوارتر برای خدمت مردم، عالِم است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فراگیرید و پس از من که عهده دار تعلیم و ارشاد مردم می شوید، راه و روش خود را تواضع و خدمت به خلق قرار دهید. چون حکمت با تواضع رشد می کند نه با تکبر؛ همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت می روید نه در زمین سخت کوهستان».[28]

عیسی(ع) و مرد حریص

حضرت عیسی(ع) به همراهی مردی به سفر رفت، پس از مدتی راه رفتن گرسنه شدند و به دهکده ای رسیدند. عیسی(ع) به آن مرد گفت: برو نانی تهیه کن و خود مشغول نماز شد. آن مرد رفت و سه عدد نان تهیه کرد و بازگشت. چون نماز عیسی(ع) طول کشید یک دانه نان را خورد و به حضرت عیسی(ع) گفت دو عدد بود. مقداری بعد از غذا به راه افتادند و به دسته آهویی برخوردند، عیسی(ع) یکی از آنها را ذبح کرد و خوردند. سپس عیسی(ع) فرمود: ای آهو به اذن خدا حرکت کن؛ آهو زنده شد و حرکت کرد. آن مرد تعجب کرد و سبحان الله گفت. عیسی(ع) فرمود: تو را به حق آن کسی که این نشانه قدرت را برای تو آشکار کرد سوگند می دهم، بگو نان سوم چه شد؟ گفت: دو عدد بیشتر نبوده است! در راه، نزدیک دهکده بزرگی به سه خشت طلا برخوردند. حضرت فرمود: یک خشت از تو، یکی از من، خشت سوم برای کسی که نان سوم را برداشته، آن مرد حریص گفت: من نان سوم را خوردم. عیسی(ع) از او جدا شد و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد. در آن هنگام که کنار سه خشت طلا نشسته بود دزدان سر رسیده، او را کُشتند و طلاها را برداشتند و چون گرسنه بودند یکی از آنها برای تهیه نان رفت. هنگام بازگشت با خود فکر کرد که دو رفیقش را مسموم کند و طلاها را از آن خود کند. آن دو نیز هم عهد شدند رفیق خود را بکشند و خشت ها را بین خود تقسیم کنند. نفر اول هنگامی که نان ها را آورد دو نفر او را کشتند و خود با خاطری آسوده به خوردن نان ها مشغول شدند. چیزی نگذشت که آنها بر اثر مسموم بودن نان ها مردند. حضرت عیسی(ع) در مراجعت، چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده دید و فرمود: «این گونه دنیا با اهلش رفتار می کند».[29]

کمک

فاطمه بختیاری

پیرمرد دستش را روی خاک کشید و سکه نقره را برداشت. گرما کلافه اش کرده بود اما تنها یک سکه جلویش انداخته بودند. با خود گفت: با دو سکه دیگر می توانم، نان و شیر بخرم و به خانه ببرم. صدای قدم هایی را شنید. سرش را به طرف صدا چرخاند. سال ها بود که چشم هایش جایی را نمی دید و پاهایش قدرت ایستادن را نداشت. قدم ها نزدیک تر شدند. پیرمرد گفت: کمک کنید.

بوی عطری را در هوا حس کرد: کیستی؟ ای بزرگ مرد به من پیرمرد کمکی کن.

حضرت علی(ع) ایستاد. به چهره آفتاب سوخته و چروکیده مرد نگاه کرد. مردی که در آن طرف کوچه مغازه داشت، از مغازه خود بیرون آمد: او مردی نصرانی است. در جوانی کار می کرد و زحمت می کشید. مرد سرش را تکان داد و سکه ای جلوی پیرمرد انداخت: اما حالا کور است و فقیر.

حضرت علی(ع) با ناراحتی به یکی از یارانش که ایستاده بود، فرمود:

«تا وقتی توانایی داشت، از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید؟»

پیرمرد سر بلند کرد با اینکه نمی توانست چهره امام علی(ع) را ببیند، روبه روی امام ایستاد و به چوب دستی اش تکیه کرد. حضرت علی(ع) گفتند: «بر حکومت است که از این مرد نگه داری کند.» پیرمرد نمی دانست آنچه می شنود در خواب است یا بیداری. وقتی امام(ع) دست پیرمرد را گرفت فهمید، بیدار است، دستان امام در پینه بسته بود. پیرمرد یاد روزهای جوانی اش افتاد. در مزرعه ها و نخلستان ها کار کرده بود. روز و شب در پی سیر کردن شکم خود و خانواده اش بود. امام علی(ع) رو به مردی که همراهش بود، گفت:

بروید از بیت المال به او حقوق بدهید.

پیرمرد خوشحال بود، خوشحال از اینکه با کمک خلیفه مسلمانان از فقر و گدایی نجات یافته است.[30]

مسیح و انتظار

فاطمه بختیاری

تازه به محله ما آمده بودند. در این چند ماهی که از آمدنشان می گذشت، هیچ کس ندیده بود، مسجد بروند. همسایه سر کوچه، نمی دانم از کجا می دانست و تمام محله را پر کرده بود، نماز هم نمی خوانند. بابا می گفت: نباید گناه کسی را شست. تا به چشم خودت نبینی نباید قضاوت کنی. مادرم تنها زنی بود که با آنها سلام و علیک می گیرد و جواب سلامشان را می داد.

یک روز که از دانشگاه برمی گشتم، دخترشان از خانه بیرون آمد. نگاهش به من که افتاد سریع سلام کرد. جوابش را دادم. پرسید: شما اینجا زندگی می کنید؟

ـ بله.

به همین سادگی با هم دوست شدیم و کم کم من به خانه شان رفتم و او چندبار به خانه ما آمد. توی اتاقش عکس حضرت عیسی و حضرت مریم را دیدم و صلیب نقره ای کوچکی که همیشه همراهش بود.

یک روز مادر از جمکران گفت و نذری که هر ساله داشت. با آنها هم سفر شدیم. توی مسجد جمکران بابا گفت: روزی که آقا بیاید حضرت مسیح(ع) هم با ایشان می آیند.

همه با تعجب نگاه کردیم. آنها رو به گنبد آبی مسجد ایستاده بودند و به آقا سلام می دادند.

نظر شما چیه؟

1. چرا عیسی(ع) کلمه خدا نامیده شده است؟

2. چه سرّی در زنده نگه داشتن عیسی(ع) نهفته است؟

3. چرا جشن های بزرگ مسیح بدون توجه به پیام صلح و دوستی آن حضرت برگزار می گردد؟

4. استدلال قرآن برای اثبات خدا نبودن یا فرزند خدا نبودن عیسی(ع) چیست؟

5. علت پیرایه های غیرمنطقی مسیحیان به حضرت عیسی(ع) چیست؟

6. علل بروز تحریفات و انحرافات در دین مسیحیت چیست؟

7. آیا مسیحیت داعیه جهانی بودن و ظرفیت آن را دارد؟

نظر ما اینه ...

شایسته است به محورهای زیر، برای روز میلاد مسیح(ع) پرداخته شود:

چهره واقعی مسیح؛

مسیح در قرآن: مسیح فرزند مریم، خلقت مسیح، رسالت مسیح، معجزات مسیح، اوضاع فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی دوره مسیح، واکنش بنی اسرائیل به ظهور مسیح، نزول دوباره مسیح، پندها و اندرزهای مسیح؛

مسیح در روایات معصومین(ع)؛

رفتار پیامبر و مسلمانان با مسیحیان؛

چهره تحریف شده مسیح؛

خدا و فرزند خدا پنداشتن مسیح؛

تحریف انجیل؛

اعتقاد به تثلیث و تضاد با توحید؛

تعالیم وارونه: برخی عقاید و انحرافات باطل مسیحیان؛

نقش روحانیت مسیحی و کلیسا در انحراف دینِ مسیح؛

نقش یهودیان در انحراف دین مسیح؛

وضعیت مسیحیت در عصر حاضر؛

قرآن، راه نجات مسیحیان از انحراف در دین.

کتابستان

1. جبران خلیل، جبران، عیسی پسر انسان و بال های شکسته، ترجمه: محمدنیک بخت، تهران، علم، 1382، رقعی، 344 ص.

2. بهشتی، احمد، عیسی(ع) پیام آور اسلام، تهران، اطلاعات، 1373، وزیری، 348ص.

3. رابرتسون، آرچیبالد، عیسی: اسطوره یا تاریخ؟، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، 1378، رقعی، 176 ص.

4. کلارک، دنیس، زندگی و تعالیم عیسی مسیح، ترجمه: ط. میکائیلیان، بی جا، دوستداران، 1359، وزیری، 318 ص.

5. آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین مسیح، تهران، نگارش، 1368، وزیری، 530ص.

6. گروتوس، داگلاس، فلسفه عیسی، ترجمه: احمد رضا تقاء، تهران، طرح نو، 1385، رقعی، 232 ص.

7. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، مسیحیت، قم، انجمن معارف اسلامی ایران، 1383، رقعی، 272 ص.

پینوشتها:

[1]. آل عمران: 45.

[2]. عبدالرحیم گواهی، کوثر، برداشت هایی از قرآن کریم، تهران، آفتاب توسعه، 1381، ج 1، ص 246.

[3]. بحارالانوار، ج 14، ص 239.

[4]. نهج البلاغه، خطبه 160.

[5]. شیخ مفید، الامالی، ص 43.

[6]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 22083.

[7]. حرانی، تحف العقول، ص 510.

[8]. همان، ص 511.

[9]. همان، ص 502.

[10]. همان، ص 501.

[11]. آل عمران: 59.

[12]. احمد بهشتی، عیسی پیام آور اسلام، تهران، اطلاعات، 1373، ص 325.

[13]. مائده: 73.

[14]. مسیح پیامبر و بنده خدا، قم، در راه حق، 1379، صص 16 و 17.

[15]. صحیفه امام، ج 3، ص 347.

[16]. همان، ج 4، ص 177.

[17]. همان، ج 11، ص 36.

[18]. همان، ج 5، ص 272.

[19]. همان، ج 11، ص 37.

[20]. همان، ص 407.

[21]. همان، ج 20، ص 411.

[22]. همان، ج 12، ص 237.

[23]. صحیفه نور، ج 11، ص 92.

[24]. مسیح پیامبر و بنده خدا، مؤسسه در راه حق، قم، در راه حق، 1379، ص 20.

[25]. همان، ص 22.

[26]. همان، صص 19 ـ 25.

[27]. جبران خلیل جبران، عیسی پسر انسان، ترجمه: محسن نیک بخت، تهران، علم، 1382، ص 130.

[28]. مرتضی مطهری، داستان راستان، قم، صدرا، 1374، صص 172 و 173.

[29]. نک: سید علی اکبر صداقت، یکصد موضوع، 500 داستان، قم، تهذیب، 1380.

 

Search Results

1440 × 900 - askdin.com

تعداد بازدید از این مطلب: 162
برچسب‌ها: میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , میلاد حضرت عیسی(ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , میلاد بزرگان دین , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 1 دی 1393
نظرات

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامي

 

شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

Search Results

 

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامي
در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد.


برخي از علماي اهل سنت بر اين نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر مي‌كنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتري امام رضا (ع) در برابر علما استدلال مي‌كرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و...
در ادامه خواهيم گفت كه به هيچ يك از دلائل در اين رابطه نمي‌توان استناد كرد.


همچنين عده‌اي از علماي اهل سنت نيز بر اين باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنايت، عباسيان اما شخصي غير از مأمون، بوده است. براي مثال؛ ابن‌جوزي مي‌گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايت‌عهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند.» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي‌رسد؛ زيرا «بيشتر مورخان و راويان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غير او.»


همچنين روايات مستندي از امام رضا (ع) وارد شده است كه در آن، حضرت شهادت خود را پيش‌گويي كرده و عامل اين جنايت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعين مي‌گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است. اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم كند...»


عده‌اي از پژوهشگران معتقدند كه شورش عباسيان در بغداد و تصميم مأمون براي حضور در اين شهر، سبب شد تا اطرافيان اين خليفه به وي هشدار دهند كه در نبود وي و حضور وليعهد ـ كه منظور امام رضا (ع) بود ـ كار حكومت به مشكل برخواهد خورد و به همين دليل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
به نظر مي‌رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همين مطلبي باشد كه ذكر شد. چرا كه قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي كار آمدن علويان نبوده است.


طبري مي‌نويسد: «مأمون نامه‌اي به بني‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي (ع) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآيند؛ زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي (ع) نبوده است.»

شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

از ديگر موجباتي كه مورخان در قتل امام رضا (ع) ذكر كرده‌اند، كينه‌اي مي‌دانند كه مأمون از امام رضا (ع) به دل گرفته بود. طبرسي مي‌نويسد: «علتي كه موجب شد مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت برساند، اين بود كه آن حضرت بي‌محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي‌كرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي‌گرفت كه موجب عصبانيت و كينه او مي شد...»


همانگونه كه بيان شد، از نظر روايات شيعي، شكي نيست كه مأمون، حضرت رضا (ع) را مسموم كرد. اما اينكه كيفيت اين عمل چگونه بوده است، چند نوع روايت وجود دارد كه به آنها اشاره مي‌كنيم.


روايتي را شيخ مفيد از عبدالله بن بشير نقل كرده كه عبدالله گفت: «مأمون به من دستور داد كه ناخن‌هاي خود را بلند كنم ... سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همه دو دست خود بمال ... سپس نزد امام رضا (ع) رفت و به من دستور داد كه انار براي ما بياور. من اناري چند حاضر كردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار.

 

من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بيشتر زنده نماند.»


روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذكر كرده كه مي گويد: «حضرت رضا (ع) انگور دوست مي‌داشت. پس قدري انگور براي حضرت تهيه كردند. در حبه‌هاي آن به مدت چند روز سوزن‌هاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزن‌ها را كشيده و نزد آن بزرگوار آوردند ... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد.»


روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده كه مي گويد: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


بنابراين، ادله‌اي كه اهل سنت ذكر كرده‌اند كه مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بي‌اساس است؛ چرا كه مأمون فردي بود كه به خاطر حكومت، برادرش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف كردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.


بعد از شهادت امام رضا (ع) شيعيان، بدن شريف آن حضرت را در خراسان تشييع كردند. اين تشييع جنازه به حدي پر شور بود كه تا آن زمان مثل آن ديده نشده بود. همه طبقات در تشييع جنازه امام حاضر شدند. آن امام همام، در سال 203 قمري در شهر طوس به خاك سپرده شد و بارگاه عظيمش امروز ميزبان صدها هزار عزادار است، در حالي كه هيچ نشاني از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.

تعداد بازدید از این مطلب: 149
برچسب‌ها: شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , شهادت امام رضا(ع) , همه زندگیم , سرگذشت بزرگان دین , اسد سرخی , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 24 آذر 1393
نظرات
 
شهادت آيت الله دكتر محمد مفتح

زند گينامه

فعاليت هاي فرهنگي و تأليفات

مبارزات

پيام امام خميني قدس سره

Search Results

500 × 625 - m-farhangi.iut.ac.ir

 

 

 

 

 

زند گينامه

محمد مفتح در سال 1307 شمسي، در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدرش مرحوم، حجت الاسلام حاج محمود مفتح، يكي از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت و ولايت بود و در ادبيات فارسي و عربي تبحر فراواني داشت و اشعار زيادي در مدح و رثاي اهل بيت عليهم السلام به زبان هاي عربي و فارسي از وي به جا مانده است. او در حوزه ي علميه همدان، مدرس ادبيات فارسي و عربي بود. شهيد مفتح از كودكي در محضر پدر به فراگيري ادبيات پرداخت و پس از گذراندن دوره ي ابتدايي، جهت فراگيري معارف اسلامي به مدرسه ي «آخوند ملاعلي» وارد شد و پس از مدتي جهت استفاده از محضر اساتيد بزرگ به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد و در مدرسه ي «دارالشفاء» با جديت فراوان به كسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگاني چون آيات سيد محمد حجت كوه كمره اي، بروجردي، سيد محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبايي صاحب الميزان و امام خميني قدس سرهاستفاده نمود.(1) و خود مدرسي بزرگ در حوزه گرديد.

در دوراني كه تبليغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما كفرستان كرده بود و «تحصيل علوم جديده» را اعراض از دين و رفتن به دانشگاه را براي عالِم ننگ مي دانستند، شهيد مفتح در حالي كه در قم استادي بزرگ بود، پا به عرصه ي دانشگاه گذاشت. وي كه در حوزه ي علميه به درجه ي اجتهاد رسيده بود، در دانشگاه نيز موفق به اخذ درجه ي «دكتري» گرديد. رساله ي دكتراي وي «تحقيقي درباره ي نهج البلاغه» است كه با درجه ي بسيار خوب مورد قبول دانشگاه قرار گرفت.

فعاليت هاي فرهنگي و تأليفات

استاد مفتح، پس از گذراندن دوره ي دانشگاه، علاوه بر تدريس در حوزه، به تدريس در دبيرستان هاي قم پرداخت.

او كه توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهي و روحاني، با همه ي ذرات وجودش حس كرده بود، ايجاد وحدت و انسجام ميان اين دو گروه را وجهه ي همت خود ساخت. مقاله اي كه ايشان در مجله ي مكتب اسلام درباره ي وحدت روحاني و دانشگاه –علي رغم جو مخالفت –نوشت، مبين تفكر شهيد در اين باره است. شهيد به لحاظ رسالتي كه بر دوش خويش حس مي كرد، ضمن مبارزه با عفريت «جهل و بي شعوري»، در دو سنگر دبيرستان و حوزه از همان آغاز سعي در روشنگري دانش پژوهان داشت و كلاس هاي خويش را مركزي براي تشكل آنان در جهت مبارزه با رژيم قرار داده بود و در اين راه به تأسيس انجمن اسلامي دانش آموزان –با همياري شهيد بهشتي –همت گمارد.

مبارزه با رژيم را نه تنها در تضاد با تحصيل علم نمي ديد، بلكه آگاهي و با سواد شدن را يكي از ابعاد مبارزه مي دانست و در كنار بالا بردن سطح مبارزه ي طلاب و دانش آموزان، سعي در بالا بردن سطح آگاهي عقيدتي آن ها داشت.

در زمان تحصيل و تدريس، حاشيه اي بر «اسفار» ملاصدرا، نوشت. كه سومين حاشيه بر اين كتاب است. هم چنين كتابي به نام «روش انديشه» در علم منطق به رشته ي تحرير در آورد كه به عنوان كتاب درسي در حوزه و دانشگاه، براي بالاترين سطح منطق استفاده مي شود. ترجمه تفسير مجمع البيان هم يكي از تأليفات اين شهيد عالي مقام است.

شهيد در جهت ايجاد تشكل و سازمان دادن به طلاب و فضلا دست به تشكيل مجمعي به نام «جلسات علمي اسلام شناسي» زد كه اين مجمع فعاليت وسيعي را به منظور شناساندن چهره ي اصلي اسلام در جامعه آغاز كرد. در اين جلسات كه زير نظر استاد تشكيل مي شد، فضلا و نويسندگان حوزه ي علميه كتاب هايي را كه در زمينه هاي مختلف اسلام شناسي نوشته بودند، ارايه مي كردند و پس از نقد و اصلاحات ضروري، با مقدمه اي كه استاد بر آن مي نوشت، به چاپ مي رسيد. ساواك كه پي به نقش مؤثر اين مجمع در شناساندن اسلام راستين برده بود، آن را تعطيل كرد. اين مجمع تنها موفق به چاپ 10 جلد كتاب گرديد كه كتاب هاي زير از آن جمله است:

1-اسلام پيشرو نهضت ها. 2- با ضعف مسلمين دنيا در خطر سقوط. 3- شيعه و زمامداران خودسر. 4- جهان بيني و جهان داري علي (عليه السلام). 5- دعا عامل پيشرفت يا ركود. 6- ره آوردهاي استعمار. 7- همسران رسول خدا. 8- زيارت ما 9- خرافه. 10- حقيقت.

استاد در زمان تحصيل و تدريس خود در حوزه با نوشتن مقالات مختلفي در مجلات مكتب تشيّع، مكتب اسلام، معارف جعفري و ... سعي در گسترش فرهنگ اصيل و انقلابي شيعه در سطح وسيع جامعه داشتند.

مبارزات

در سال هاي 1340تا 1342، سخنراني هاي او در شهرهاي مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامي در افشاي چهره ي رژيم پهلوي بسيار مؤثر بود و به لحاظ اثر عميقي كه اين سخنراني ها در ميان توده ها داشت، بارها توسط ساواك تعطيل شد و هر بار اين تعطيلي با دستگيري و آزار ايشان همراه بود.

شهيد مفتح بعد از تبعيد امام قدس سره مبارزات خود را شدت بخشيد و با سفر به استان خوزستان سعي در افشاي ماهيت رژيم و شناساندن نهضت امام قدس سره به مردم داشت و ساواك كه با دستگيري هاي متعدد و ممنوع المنبر كردن ايشان نتوانسته بود كاري از پيش ببرد، ورود ايشان را به شهرهاي خوزستان ممنوع اعلام كرد.

محبوبيت و مقبوليت عامه ي شهيد در ميان طلاب و دانش آموزان، موجب شد كه او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحي بد آب و هواي جنوبي ايران تبعيد كنند و هنگامي كه دوران تبعيد ايشان به پايان رسيد، از بازگشت او به قم جلوگيري كردند. به ناچار شهيد مجبور به اقامت در تهران شد. اقامت در تهران سرآغاز فصل نويني در زندگاني سياسي وي گرديد، دانشكده ي الهيات او را دعوت به همكاري كرد. شهيد با اميد فتح سنگري ديگر و گشودن جبهه اي ديگر براي مبارزه با رژيم و نيز شوق همكاري با استاد مطهري كه در اين دانشكده مشغول تدريس بود، دعوت دانشكده را پذيرفت و بدين ترتيب زندگي و فعاليت هاي ايشان در تهران آغاز شد.

در تهران، علاوه بر تدريس در دانشكده و بسط زمينه هاي همكاري با استاد شهيد مطهري، بنا به دعوت انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران، به اقامه ي نماز جماعت در اين مسجد همت گمارد. سخنراني هاي ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشن فكر و تحصيل كرده به اسلام اثر به سزايي داشت.

شهيد در حسينيه ي ارشاد نيز مشغول فعاليت هاي علمي –تبليغي و سخنراني بود كه بعد از تعطيلي اين حسينيه توسط ساواك، با قبول امامت جماعت مسجد جاويد در سال 1352، هسته ي ديگري ايجاد كرد تا خلا به وجود آمده را پر نمايد. در اين مسجد كتابخانه تشكيل داد و كلاس هاي دروس اعتقادي، فلسفي، تفسير قرآن، نهج البلاغه و ... داير كرد.

مسجد جاويد تبديل به دژ مستحكمي براي انقلاب گرديد و با استقبال فراوان دانشجويان و افراد تحصيل كرده مواجه شد. سرانجام بعد از گذشت يك سال و نيم در سوم آذر 1353، پس از سخنراني حضرت آيت الله خامنه اي، مسجد جاويد مورد هجوم ساواك قرار گرفت و تعطيل شد و شهيد هم دستگير و به زندان افتاد. بعد از آزادي از زندان، رژيم ديگر اجازه فعاليت در مسجد جاويد را به ايشان نداد. استاد، امامت مسجد قبا را در نزديكي حسينيه ي ارشاد پذيرفتند و در جلسه اي كه با حضور افرادي نظير مرحوم آيت الله طالقاني، استاد شهيد مطهري و ... براي تنظيم برنامه هاي مسجد داشتند، مسجد را «قبا» نامگذاري كردند. تا «قبايي» در ظلمت كده ي قريش گردد و آغازگر هجرتي در قيام خونبار امت مسلمان.

مقارن با رمضان 1356، كه به دليل تغيير تاكتيك دولت استكباري امريكا، رژيم پهلوي نيز شعارهايي چون «فضاي باز سياسي» را مطرح كرد. استاد شهيد به افشاي ماهيت خائنانه اين شعار پرداخت و با استفاده از ضعف رژيم، اقدام به تشكيل جلساتي در مسجد قبا كرد كه براي اولين بار در تاريخ معاصر ايران با حضور جمعيتي بيش از 30 هزار نفر برگزار مي شد. شهيد در عيد فطر همان سال با برگزاري نماز با شكوه عيد فطر در قيطريه –كه با استقبال بي نظير مردم تهران رو به رو شد –اركان رژيم پهلوي را به لرزه در آورد. ايشان در خطبه هاي نماز براي اولين بار نام امام خميني قدس سره را آشكار بر زبان جاري كرد و رهبري امام را مورد تأكيد قرار داد.

مبارزه ي شهيد تا رمضان سال 1357، كه نهضت مردم مسلمان به رهبري امام قدس سره اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت. ايشان بعد از نماز عيد فطر با تأكيد بر رهبري بي چون و چراي امام امت روز پنجشنبه 16 شهريور 1357، را به عنوان تجليل از شهداي ماه رمضان تعطيل اعلام كرد. در اين روز راه پيمايي بزرگي عليه رژيم انجام گرفت كه زمينه ساز راه پيمايي 17 شهريور گرديد، كه توسط رژيم پهلوي به خاك و خون كشيده شد و جمعه ي خونين نام گرفت.

در بهمن 1357، جهت بازگشت امام قدس سره استاد شهيد به همراه ديگر هم رزمان، كميته ي استقبال از ايشان را تشكيل دادند تا مقدمات ورود پيروزمندانه رهبر و مراد خويش را به نحو شايسته فراهم نمايند.

شهيد مفتح با تشكيل شوراي انقلاب از طرف امام قدس سرهبه عضويت اين شورا درآمد. بعد از پيروزي انقلاب براي تشكيل كميته هاي انقلاب اسلامي فعاليت چشمگيري كرد و خود سرپرستي كميته ي منطقه4 تهران را به عهده داشت. آخرين مسؤوليت شهيد، سرپرستي دانشكده ي الهيات و عضويت در شوراي گسترش آموزش عالي كشور بود كه به نحو شايسته در اين سنگرها انجام وظيفه نمود و در طي اين دوران همچنان مسؤوليت امامت جماعت مسجد قبا را نيز بر عهده داشت.

سرانجام آيت الله مفتح، پس از عمري تلاش و جهاد مستمر و خستگي ناپذير در راه تبليغ دين، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، به همراه 2 پاسدار جان بركف، شهيدان جواد بهمني و اصغر نعمتي، هنگام ورود به دانشكده ي الهيات، توسط عناصر منحرف گروهك فرقان هدف گلوله قرار گرفتند و به فيض عظيم شهادت نايل آمدند. پيكر مطهر آن عالم رباني پس از برپايي مراسم با شكوه تشييع، در صحن مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم به خاك سپرده شد و اين روز به مناسبت فعاليت هاي چشمگير اين شهيد والامقام در راه تحقق وحدت بين حوزه و دانشگاه « روز وحدت روحاني و دانشجو» نامگذاري شد.

پيام امام خميني قدس سره به مناسبت شهادت دكتر مفتح(2)

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

آن گاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خداييم و به سوي او مي رويم و مسير اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولياي خدا –عليهم السلام –شهادت را يكي از ديگري به ارث مي بردند و جوانان متعهد ما، براي نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مي كرده و مي كنند، بدخواهان ما كه ا زهمه جا وامانده، دست به ترور وحشيانه مي زنند، ما را از چه مي ترسانند؟ امريكا خود را دلخوش مي كند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مي تواند وقفه اي در مسير حق و عقب گردي از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اين كه ترس از مرگ براي كساني است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدي و جوار رحمت ايزدي بي خبرند. اينان از كوردلي، صحنه هاي شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتي، پس از شهادتي كه در پيش چشمان خيره ي آنان منعكس است، نمي بينند. «صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم˚لا يَعقِلُون» اينان مي بينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه ي حماسه آفرين كربلا مي گذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است.

جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاي مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمة الله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامي را افروخته تر و جنبش قيام ملت را متحرك تر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه ي خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان علم او بهره ها براي اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است، از شهادت امثال ايشان بهره ها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مي دهم.

سلام بر شهيدان راه حق

روح الله الموسوي الخميني

شهيد مفتح كه توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهي و روحاني، از هم را با تمام وجود احساس كرده بود، ايجاد وحدت ميان اين دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد و در كنار آموزش و تدريس و تربيت نيروهاي جوان به مبارزه با رژيم پهلوي پرداخت
در سال‌هاي 1340 تا 42، سخنراني‌هاي او در شهرهاي مختلف در روشن ساختن مواضع نهضت اسلامي و افشاي چهره رژيم پهلوي بسيار مؤثر بود كه با آگاهي ساواك اين جلسات تعطيل و ايشان دستگير و مورد آزار و اذيت ساواك قرار گرفت. محبوبيت و مقبوليت شهيد مفتح در ميان طلاب و دانش‌آموزان موجب شد كه او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحي بدآب و هواي جنوبي ايران تبعيد كنند و بعد از سپري شدن مدت تبعيد نيز از ورود ايشان به قم جلوگيري به عمل آمد و ايشان با اقامت در تهران به تدريس از دانشكده الهيات مشغول شد. ايشان به دعوت انجمن اسلامي دانشجويان امامت جماعت مسجد دانشگاه را عهده‌دار شد. سخنراني‌هاي ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشنفكر و تحصيل كرده به اسلام اثر بسزايي داشت. شهيد مفتح همچنين در حسينيه ارشاد نيز به فعاليت‌هاي تبليغي و علمي مي‌پرداخت و پس از تعطيلي اين حسينيه بوسيله ساواك، ايشان با قبول امامت مسجد جاويد در سال 1352، هسته ديگري از دانشجويان و روشنفكران را به دور خود جمع نمود. در آذر 1353 مسجد جاويد مورد هجوم ساواك قرار گرفت و شهيد مفتح نيز دستگير و زنداني شد.
ياد و خاطره نماز عيد فطر سال 1357 كه در قيطريه تهران و با استقبال بي‌نظير مردم تهران به امامت شهيد مفتح انجام شد در تاريخ انقلاب هميشه مي‌درخشد. در خطبه‌هاي اين نماز، شهيد مفتح براي اولين بار نام امام خميني را آشكارا بر زبان جاري و رهبري امام را مورد تأكيد قرار داد و روز پنجشنبه 16 شهريور را به عنوان تجليل از شهداي نهضت تعطيل اعلام كرد كه زمينه‌ساز راهپيمايي 17 شهريور و وقايع جمعه سياه گرديد. شهيد مفتح با تشكيل شوراي انقلاب از سوي امام به عضويت اين شورا درآمد.
سرانجام اين شهيد بزرگوار در روز 27 آذر 1358، هنگام ورود به دانشكده الهيات،‌ توسط گروهك فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فيض عظيم شهادت نائل آمد.
اين روز به مناسبت فعاليت و مجاهدت اينشهيد بزرگوار در راه تحقق وحدت ميان حوزه و دانشگاه، روز وحدت روحاني و دانشجوناميده شده است.

 

 

روز وحدت حوزه ودانشگاه

روز وحدت حوزه و دانشگاه از یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار ماست. این مسئله هم مثل همه تدابیر و تصمیم‌های مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و ان‌شاءالله خواهد بود.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب و دانشجویان 28/9/69

مرحوم شهید مفتح، علاوه بر این‌که یک روحانی برجسته و فداکار و روشنفکر و آشنای به نیاز زمان بود، خصوصیتی داشت که در تعداد معدودی از فضلای آن زمان این خصوصیت وجود داشت؛ و آن قدرت ارتباط‌گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی و یک عالم به دین بشنوند ... تصادفی هم نیست که روز اتحاد دانشجو و روحانی، یا حوزه و دانشگاه روز شهادت ایشان قرار داده شده است، چون انصافا حلقه وصلی بود متناسب با چنین خصوصیتی. خدای متعال پاداش این شهید عزیز را داد و آن شهادت بود. شهادت پاداش بزرگ و اجر عظیمی است و خدای متعال بندگان صالح خود – از جمله این بنده صالح – را از این اجر محروم نکرد؛ امیدواریم درجاتش روزبه‌روز عالی باشد.

خطبه نماز جمعه 26/9/78

وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف، و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمع کثیری از طلاب حوزه‌های علمیه و دانشجویان دانشگاه را به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 28/9/69

طلّاب جوان و عزیز و زحمتکش و قانع و مومن در حوزه‌های علمیه و نیز دانشجویان عزیز، این جوانان، این فرزندان و این جگرگوشه‌های ملت، این بهترین و پاکترین عناصر جامعه ما در دانشگاهها؛ باید در خط اسلام و در جهت عظمت کشور و بلند کردن پرچم اسلام و بیدار کردن ملتهای عالم و روح بخشیدن به این دنیای مرده بوسیله دستهای استکباری، درس بخوانند و کار و تلاش کنند تا مطمئن شوند که فردای ایران اسلامی، به مراتب از امروز بهتر خواهد بود. این هدف شماست. این هدف وحدت حوزه و دانشگاه است.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و طلاب 28/9/69

گرامی باد یاد شهید گرامی و عزیزمان مرحوم دکتر مفتح. حلقه اتصال حوزه و دانشگاه

29/9/68

وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی حرکت پابه‌پای علم و دین

29/9/68

طلّاب و دانشجویان قدر یکدیگر را بدانند، با یکدیگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بیگانگی نکنند، احساس خویشاوندی و برادری را حفظ کنند و روحانیون در دانشگاهها عملاً – قبل از قولاً – کوشش کنند که نمونه‌های کامل عالم دین و طلبه علوم دینی را به طلّاب و دانشجویان ارایه بدهند و نشان بدهند که هر دو نسبت به یکدیگر؛ با حساسیت مثبت و با علاقه همکاری می‌کنند، این همکاری و وحدت حوزه و دانشگاه است.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلّاب 29/9/68

یاد امام، یاد پیشروان انقلاب، یاد شهدای بزرگوار و یاد صحنه‌های پرشور انقلاب و جنگ تحمیلی را چه در دانشگاه، چه در حوزه و

چه در محیطهای کار و زندگی، زنده نگه دارید.

از بیانات مقام معظم رهبری در روز ملی مبارزه با استکبار 11/8/73

ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم. یکی متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسایل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسایل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شؤون زندگی، آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کُنج محراب یا خانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر، این گروه این را باید یاد بگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصی‌ها و ناسره‌ها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب در هر جامعه‌ای و هر زمانی و هر مخاطبی به رساترین شکل ممکن به مخاطبین برساند. این وظیفه آن نهاد حوزه‌ای است و اسمش حوزه علمیه است. یک نهاد دانشجویی دیگر داریم که این نهاد ناظر است به اداره امور زندگی مردم منهای مسایل مربوط به دین، مردم معاش دارند، کسب دارند، راه دارند، ساختمان دارند، جسم دارند، شناسایی‌های گوناگون لازم است. تحقیق در امور زندگی مردم لازم است علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، برای بهتر کردن و راه انداختن زندگی مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیری این دانشهاست که اینها را فرا بگیرد... و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو، دنیایی را جذب کند و خودش به نوبه خود، تازه‌هایی در این دانشها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم یک نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دوی این نهادهای دانشجویی خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند معنایش این خواهد شد که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح میکنند و اینها حرکات زندگی او را تسهیل می‌کنند. آنها فکر و ذهن و روح او را آنچنان که از زشتی‌ها و نادرستی‌ها می‌آلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او می‌دهند تا حرکت کند.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان (روز وحدت حوزه و دانشگاه24/9/72

در نظام اسلامی، علم و دین پابه‌پا حرکت کنند. هدف حوزه دانشگاه یعنی این. ... دو شعبه از یک مؤسسه علم و دین. مؤسسه علم و دین یک مؤسسه است و علم و دین با همند. این مؤسسه دو شعبه دارد، یک شعبه حوزه‌های علمیه و شعبه دیگر دانشگاه‌ها. باید این دو با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند از همدیگر جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند.

از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب و دانشجویان 29/9/68

حوزه و دانشگاه، دو شعبه از یک مؤسسه علم و دین.

تعداد بازدید از این مطلب: 157
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 24 آذر 1393
نظرات

Search Results

135 × 101 - tebyan.net
 
 
 
 
 
 
 
شرح مناسبت:
۲۵ آذر ماه با شعار «بدون پژوهش و مطالعه تصميم گيري نكنيم» موفقيت روزافزون علم در شناخت جهان هدفدار و قانونمند كه با تكيه بر ابتكارات خلاقيت هاي به وديعه نهاده شده از سوي خداي متعال در وجود بشر و بهره برداري از قدرت شگرف انديشه آدمي صورت گرفته، فضاي زندگي جديدي را براي انسان ها به ارمغان آورده است. اين فضاي جديد و اين تمدن نوظهور كه خود برخاسته از تعاملات عميق ميان تمدني و ميان فرهنگي است، موجد خواست ها، نيازها، انديشه ها مسائل و مشكلاتي است كه به نوبه خود توسعه علم و انديشه را مي طلبند.در اين مسير انديشه هاي ژرف در قالب پژوهش هاي بنيادين صورت بحث پذير به خود مي گيرند و دستمايه انجام پژوهش هاي كاربردي مي شوند تا خواست ها و نيازها را پاسخ گويند و راه حل هاي بهتر و بيشتري براي مسائل و مشكلات جوامع بشري پيشنهاد كنند و همين جاست كه نقش موثر و سهم به سزاي بخش تحقيقات در روند تحولات جوامع آشكار مي شود.تحولات زندگي بشر در قرن بيستم نشان از گسترش روز افزون اهميت علم و تحقيق داشت، به ويژه در نيمه دوم اين قرن كشورهاي صنعتي و در حال توسعه با آگاهي از نقش پژوهش در خلق فن آوري و شتاب دهي براي توسعه، عمده توجه خود را مصروف تقويت و ارتقاي بخش تحقيق نموده اند. از اين روست كه مي توان گفت بين پيشرفت بخش تحقيق و شتاب توسعه فراگير و پايدار در هر كشور ارتباط مستقيم برقرار است.اكنون در ابتداي قرن بيست و يكم قرار داريم و بايد خود را براي چالش هاي فراروي آماده كنيم. كشور ما در آستانه اين قرن با مشكلات عظيم اقتصادي مواجه است، تورم، بيكاري، تركيب جمعيتي جوان، وابستگي به درآمد نفت و نوسان در تصميم گيري ها سياست گذاري هاي مديريتي تنها موارد اوليه فهرست اين مشكلات عظيم اند. تجربه نشان داده است كه يافتن راه حل هاي پايدار براي مشكلات عظيم اقتصادي مستلزم تعريف و ارائه الگو و مدل توسعه ملي سازگار با فرهنگ، تاريخ و خصوصيات نهادي در هويت هر ملت است. اين مهم بدون انجام پژوهش هاي گسترده و مبتني بر اصول علمي، و صرفاً با اهداف كاملاً كاربردي دست نيافتني است. نقش پژوهش در توسعه همه جانبه پايدار چنان برجسته و انكارناپذير است كه مي توان آن را بدون ترديد نيروي محرك توسعه در همه حوزه ها اعم از فرهنگ، اقتصاد، سياست و جامعه دانست. اما علي رغم اعتراف و اذعان نسبت به اهميت مقوله پژوهش، اين حوزه با دشواري هاي ساختاري و عملكردي فراواني مواجه است.به طور عمده اهم مشكلات مقوله تحقيق در كشور عبارت اند از:۱- مسايل فرهنگي:به جرأت مي توان گفت تحقيق در سطوح گوناگون كشور ما جزيي از فرهنگ نيست. نه در حوزه سياست و اقتصاد و فرهنگ و جامعه و نه در سطح عامه مردم و خواص و مديران و سياستگذاران و تصميم سازان و تصميم گيران و مجريان، فرهنگ تحقيق وجود ندارد. اين امر البته خود ناشي از دلايل متعددي است كه مهم ترين آنها عدم احساس نياز به تحقيق به دليل وجود وابستگي و انحصارات و عدم وجود رقابت از بعد كيفيت و هزينه در همه حوزه ها و سطوح است.نكته قابل توجه آنكه، علي رغم تعدد مسائل مبهم و ناشناس در كشور و عليرغم وجود مشكلات متعدد در زمينه هاي گوناگون اجتماع، ‌پرسشها و سؤال هاي تحقيقاتي مورد نياز كشور هنوز بدرستي احصا و تبيين نشده اند و با اين حال متاسفانه پژوهش هاي انجام گرفته و در حال انجام كشور بيشتر با تكيه بر فرم صورت مي پذيرد تا تكيه بر محتوا و بيشتر هدف است تا ابزار.۲- مشكلات مالي:از جمله سطح نازل سهم تحقيقات در توليد ناخالص ملي، سطح نازل سرمايه گذاري بخش خصوصي در فعاليت هاي تحقيقاتي و سطح نازل بهره برداري از ظرفيت هاي انساني، مالي و فيزيكي تحقيقاتي.۳- ضعف مديريت:اين مشكل گسسته بودن رابطه آموزش، تحقيقات و صنعت، حاكميت قوانين دست و پاگير اداري و مالي، ناكارآيي در مديريت علمي، ‌عدم تمركز در سياستگذاري، تمركز زدايي در اجرا، ‌عدم توجه به اولويت ها و نيازهاي تحقيقاتي، ضعف جامع نگر، ابتلا به روزمرگي، فقدان نگرش آينده نگر، فقدان نظام نظارت و ارزيابي بر روند توسعه تحقيقات در كشور و مسايلي از اين دست تجلي مي يابد.۴- ضعف ارتباطات:كه وجه مشخصه آن نامطلوب بودن ارتباطات ميان بخش تحقيقات با اقتصاد، سياست، فرهنگ و جامعه، ضعف ارتباط با دنياي پوياي علم و فن آوري، ‌ضعف مفرط پايگاه هاي اطلاعات و نظام اطلاع رساني و مانند آن است.۵- ضعف نيروي انساني:كه در آن مي توان به كمبود تعداد محققان، تساهل و كم كاري در ابداع و توليد دانش و تحمل نكردن مشكلات براي نيل به نتيجه تحقيق،‌ سطح نازل دانش روز در ميان محققان و پژوهشگران، ضعف جايگاه معنوي و اجتماعي محققان و موارد مشابه اشاره كرد. آنچه در روزگار ما در حكم كيمياست، فرهيخته اي درد آشنا، رسانه شناس و متفكر است كه از عبوديت نظريه ها و آرا و ديدگاه هاي مسلط غربي در حوزه رسانه، همزمان با شناخت كامل آنها رهيده باشد و عقلانيت جاري و ساري در فرهنگ و سنن و رسوم اين ملت را به درستي بشناسد و دغدغه او حل مشكلات فرهنگي كشور و به ويژه ارتقاي رسانه ها به جايگاه در خور باشد.
منبع : http://www۲.irib.ir/occasions/
آیات و روایات متناسب :
روز پژوهش
پيامبرصلي الله عليه وآله :
إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ : تَذاكُرُ العِلمِ بَينَ عِبادِي مِمّا تَحيي عَلَيهِ القُلُوبُ المَيِّتَةُ ، إذا هُمُ انتَهَوا فيهِ إلي أمري
خداوند مي‏فرمايد : بحث علمي ميان بندگانم ، چون به من بينجامد ، دل‏هاي مرده با آن زنده مي‏شود
عوالي اللآلي ، ج ۴ ، ص ۷۸ .
امام علي‏عليه السلام :
اُنظُر إلي ما قالَ و لاتَنظُر إلي مَن قالَ
به گفته بنگر نه به گوينده آن
غررالحكم و دررالكلم ، ح۵۰۴۸ .
امام علي‏عليه السلام :
مَن أكثَرَ مُدارَسَةَ العِلمِ لَم يَنسَ ما عَلِمَ و استَفادَ ما لَم يَعلَم
هر كه بحث علمي بسيار كند ، آموخته هايش را از ياد نمي‏برد و آنچه را كه نمي‏داند ، فرا مي‏گيرد
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۸۹۱۶ .
امام علي‏عليه السلام :
لافِقهَ لِمَن لايُديمُ الدَّرسَ
آن كه آموختن را استمرار نمي‏بخشد ، از درك دانش بي‏نصيب است
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۱۰۵۵۲ .
امام علي‏عليه السلام :
لاعَمَلَ كَالتَّحقيقِ
هيچ كرداري مانند پژوهش نيست
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۱۰۴۸۳ .
امام علي‏عليه السلام :
فَضلُ فِكرٍ و تَفَهُّمٍ أنجَعُ مِن فَضلِ تَكرارٍ و دِراسَةٍ
بسيار انديشيدن و فهميدن ، سودمندتر است از تكرار بسيار و درس گرفتن
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۶۵۶۴ .
امام علي‏عليه السلام :
عَلَيكُم بِالدِّراياتِ لابِالرِّواياتِ
بر شما باد به فهميدن ، نه نقل كردن
ميزان الحكمه ، ح ۳۳۵۵ .
امام علي‏عليه السلام :
كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ فَإنَّهُ يَتَّسِعُ
گنجايش هر ظرفي با آنچه در آن نهند ، تنگ مي‏شود ، جز ظرف دانش كه [هر چه در آن نهند] گسترش مي‏يابد
نهج البلاغه ، حكمت ۲۰۵ .
امام باقرعليه السلام :
تَذاكُرُ العِلمِ دِراسَةٌ و الدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ
گفت‏وگوي علمي درس است ، و درس نمازي نيكو است
الكافي ، ج ۱ ، ص ۴۱ .
تعداد بازدید از این مطلب: 157
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 17 آذر 1393
نظرات
شهادت آیت اللّه دستغیب سومین شهید محراب به دست منافقان. (1360 ه ش)




 

مولود عاشورایی

در عاشورای سال 1332 ق(که برابر بود با 1292 خورشید)، در کانون گرم و صمیمی خانواده ای شیرازی کودکی چشم به جهان گشود که پدر بزرگوارش مرحوم، سید محمد تقی دستغیب، به سبب عشق وافری که به حضرت سیّد الشهدا، اباعبدللّه الحسین علیه السلام ، داشت و نیز به دلیل مقارن بودن زمان ولادت این کودک با ایّام جان سوز شهادت امام حسین علیه السلام ، نام او را«عبدالحسین» برگزید؛ بدان امید که این مولود عاشورایی در آینده از رهروان و پاسداران واقعی خط سرخ شهادت باشد.

خاندان دستغیب

خاندان دستغیب از جمله خاندان های معروف شیرازند که حدود چهار قرن پیش وارد این شهر شده اند. نسب این خاندان با 32 واسطه به زید شهید فرزند امام سجاد علیه السلام می رسد. همواره در طول تاریخ این خاندان در علم و تقوا زبانزد بوده است و عالمان بسیار بزرگی از این خانواده برخاسته اند که از جمله آنهاست: سید حکیم دستغیب(متوفای 1077)، میرزا ابوالحسن دستغیب(متوفای 1300) و سید محمدتقی دستغیب، پدر بزرگوار مرحوم آیت اللّه سیّد عبدالحسین دستغیب که از مراجع عالی قدر تقلید در استان فارس بودند که عمری را در تبلیغ معارف اسلامی و خدمت به مردم این خطه سپری کردند.

دوران تحصیل

شهید دستغیب تا دوازده سالگی تحت نظر پدر بزرگوارش، نخست در مکتب به فراگیری قرائت قرآن، نصاب الصبیان، گلستان سعدی و سایر کتاب های رایج آن دوره پرداخت. آن گاه در محضر پدر بزرگوارش به تحصیل مقدمات علوم اسلامی مشغول گشت، ولی هنوز بیشتر از یازده بهار از زندگی او سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر محروم شد. شهید دستغیب علی رغم مشکلات لحظه ای از تحصیل علوم اسلامی دست برنداشت. وی در شیراز از حوزه درس استادانی چون آیت اللّه ملاعلی اکبر ارسنجانی و مرحوم ملااحمد دارابی بهره های فراوان برد و به این ترتیب دوره مقدمات و سطح حوزه را در زادگاه خود به پایان رساند او هم زمان با پایان دوره سطح، در یکی از مساجد شیراز به امر تبلیغ و بیان احکام اسلامی و ارشاد مردم مشغول شد.

هجرت به نجف اشرف

شهید دستغیب، با آغاز واقعه کشف حجاب، با این حرکتِ رضاخان به مبارزه پرداخت. عوامل نظامْ افشاگری ها و حملات شجاعانه این روحانی جوان و غیور را تحمل نکردند و او را بارها به زندان بردند. امّا چون هیچ یک از تهدیدهای دولتْ مرحوم شهید دستغیب را از انجام دادن وظیفه بازنداشت، در نهایت آن چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور شد به نجف اشرف سفر کند. آیت اللّه دستغیب خود در این باره می گویند: در زمان رضاخان ما را چند بار زندانی کردند. بعد فشار آوردند که لباس روحانیّت را باید کنار بگذاری و از جرگه روحانیت باید بیرون بروی. 24 ساعت مهلت دادند که خود را خلع لباس کنم. بنده ناچار به نجف اشرف رفتم و این کار در نوع خود وسیله خیری شد تا از محضر بزرگان آن روزِ حوزه استفاده کنم.

تحصیل در نجف اشرف

در سال 1314 ش آیت اللّه شهید دستغیب در نتیجه فشار عوامل رضاخان عازم نجف اشرف شد. در طول هفت سال اقامت در جواز بارگاه پرفیض حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با جدیّت تمام به ادامه تحصیل و تهذیب مشغول شد و به مراتب علمی و معنوی بالایی دست یافت و در همان سنین جوانی به اخذ درجه اجتهاد از مراجع بزرگ آن زمان نایل آمد. استادان معروف ایشان در نجف اشرف عبارت بودند از: آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی، آیت اللّه آقاضیاء عراقی، آیت اللّه سید باقر اصطهباناتی، شیخ محمّدکاظم شیرازی و مرحوم آیت اللّه میرزاعلی آقای قاضی تبریزی.

چگونگی بازگشت به ایران

آیت اللّه دستغیب پس از پشت سر نهادن مراتب و مدارج بالای علمی و استفاده از محضر بزرگان سیر و سلوک، در سال 1321 ش، به دنبال توصیه های استادش مرحوم آیت اللّه شیخ محمدکاظم شیرازی، عازم شیراز شد. نقل می کند روزی مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی پس از پایان درس خطاب به آیت اللّه دستغیب می فرمایند:«آقای دستغیب، یکی از علما خواب خوبی برای شما دیده است. بهتر است شما به شیراز برگردید». او در این دوره سخت مشغول تکمیل تحصیلات و آموختن معارف اسلامی بود و قرائن هم نشان می داد که در صورت ماندن در نجف به مراتب بالای فقهی دست می یافت. با این همه پیشنهاد استادش را پذیرفت و با انگیزه خدمت به اسلام و مسلمین به شیراز برگشت و ابتدا در مسجد طالبیون به اقامه جماعت و تبلیغ و ارشاد مشغول شد و سپس در مسجد جامع عتیق به فعالیت پرداخت. به سبب برخورداری از شایستگی های علمی و معنوی، طولی نکشید که انسان های مستعد زیادی گرد او جمع شدند و وی با درس های اخلاق و تفسیر به تربیت و پرورش آنان پرداخت.

مبارزات سیاسی قبل از انقلاب

آیت اللّه دستغیب مبارزات سیاسی را از زمان روی کار آمدن رضاخان شروع کردند. او در مسئله کشف حجاب با سخنرانی ها و بیان احکام مربوط به حجاب مبارزه را شروع کرد و در ماجرای مخالفت رضاخان با روحانیان در استان فارس در صف اوّل مبارزات بود. در زمان اجرای برنامه های ضداسلامی نظام شاه، با تمام وجود به مبارزه با نقشه های استعماری و تهاجمات فرهنگی دشمن می پرداخت و هنگام حضور عوامل اسرائیل در ایران به افشاگری و روشنگری در مورد خطر صهیونیزم مشغول شد. آن گاه که امام خمینی رحمه الله در سال 1341 مبارزه با شاه را علنی ساخت، آیت اللّه دستغیب با تمام وجود از امام رحمه الله و اهدافش پشتیبانی کرد و بارها به سبب پشتیبانی جدّی از نهضت امام خمینی رحمه الله به زندان رفت. در ماجرای جشن هنر شیراز ـ که از سوی دربار با بودجه ای بسیار هنگفت و به صورت بسیار وقیح اجرا می شد ـ به مخالفت برخاست و درباره تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، با صراحت کامل و در حضور بیش از ده هزار نفر مردم اعلام کرد:«تاریخ شاهنشاهی تاریخ غیر اسلامی و حرام است» و مردم را تشویق به از بین بردن این تاریخ کرد و سرانجام آخرین بار به دلیل اعتراض به جنایات نظام در ماجرای 17 شهریور به زندان افتاد و با اوج گیری مبارزات اسلامی ملت مسلمان ایران از زندان آزاد شد.

فعالیت های پس از انقلاب

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، آیت اللّه دستغیب به عنوان نماینده امام و امام جمعه شیراز در استان فارس مشغول خدمت شدند و تا آخرین روزهای عمر مبارکشان در سنگر مقدس نماز جمعه به دفاع از انقلاب اسلامی و احکام و ارزش های اسلامی پرداختند. در ماجرای تدوین قانون اساسی به عنوان اولین نماینده مردم استان فارس به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شدند در توطئه لیبرال ها و خط نفاق ـ که بنی صدر و گروهک های منافقین در اوایل انقلاب پیش آوردند ـ آیت اللّه دستغیب از طریق دفاع از ولایت فقیه با تمام وجود به مبارزه با آنها پرداخت. با تحمیل جنگ از طرف استکبار به ملت مسلمان ایران، آیت اللّه دستغیب، به کمک رزمندگان و تشویق جوانان، به مقابله با استکبار مشغول می شود و جنگ تحمیلی را بزرگ ترین و مهمّ ترین مسئله انقلاب اسلامی معرفی می کند و لحظه ای از کمک به جبهه های و مهاجران و مجاهدان جبهه دریغ نمی ورزد.

تالیفات آیت اللّه دستغیب

شهید دستغیب در ایام تحصیل و تدریس و تبلیغ احکام اسلامی، از نگارش و تالیف نیز غفلت نکردند. لذا آثار فراوانی از ایشان به جامانده است که هر یک از آنها در تقویت ایمان و اعتقادات توده های مردم، به ویژه نسل جوان، بسیار مفید است. از جمله این آثار است:

گناهان کبیره در 2 جلد؛ قلب سلیم؛ استعاذه؛ صلاةُ الخاشعین؛ خطبه های شعبانیه؛ داستان های شگفت؛ توحید؛ معاد؛ بندگی راز آفرینش؛ 82 پرسش؛ اخلاق اسلامی؛ معارض از قرآن؛ معراج؛ زندگانی صدیقه کبری. در کل، مجموعه آثار مرحوم دستغیب را بالغ بر بیش از 55 کتاب ذکر کرده اند. خصوصیت عمده کتاب های ایشان افزون بر سادگی و روانی، این است که بر اساس نیازهای اخلاقی و اجتماعی جامعه تدوین شدْ. و بلحاظ محتوا مورد اعتماد است.

خدمات فرهنگی و اجتماعی

مرحوم شهید دستغیب پس از بازگشت از نجف اشرف تا زمان شهادتشان خدمات فرهنگی و اجتماعی فراوانی انجام دادند. ایشان علاوه بر برگزاری مجالس شکوهمند به مناسب اعیاد و وفیات اولیای دین و وعظ و ارشاد مردم، بناهای دینی و رفاهی و آموزشی فراوانی را تعمیر یا بنیان گذاری کردند که از جمله آنهاست:

1. تعمیر و بازسازی مسجد جامع عتیق شیراز؛ 2. بازسازی مدرسه علمیّه حکیم دستغیب؛ 3. تاسیس حوزه علمیه آیت اللّه دستغیب؛ 4. تأسیس مسجدالرضا؛ 5. تاسیس مجتمع خاتم الاوصیا؛ 6. ساختن مساجد امام حسین و روح اللّه و فرج آل رسول و مسجد المهدی؛ 7. احداث شهرک برای مستضعفان که پس از شهادت ایشان به شهرک شهید آیت اللّه دستغیب معروف شد.

شهادت آیت اللّه دستغیب

آیت اللّه دستغیب پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین به آرزوی همیشگی خود، یعنی فیض شهادت، نائل آمد. وی در ساعت 25:11 روزجمعه 20 آذرماه 1360، در حالی که برای برگزاری نمازجمعه عازم مصلی بود در بین راه به دست منافقی کوردل به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوهی پیکر مطهرش در آرامگاه خاندان دستغیب در جنب مرقد مطهر سیدمیراحمد به خاک سپرده شد. بدین ترتیب این عالم پرهیزگار همانند جدّ بزرگوارش حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ، پس از آن که بر اثر عداوت منافقان بدنش قطعه قطعه شده بود با چهره و بدنی تکه تکه شده به دیدار محبوب خود شتافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

پیام حضرت امام خمینی رحمه الله در شهادت آیت اللّه دستغیب

حضرت امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب در پیامی، شهادت آیت اللّه دستغیبی را چنین تسلیت گفتند:«شهادت برای فرزندان اسلام و ذریّه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله وسلم و اولاد فاطمه علیهاالسلام و یادگاران حسین علیه السلام در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی غیر عادی و پدیده ای غیر معهود نیست ... دستغیب را که معلم اخلاق و مهذّب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود، با جمعی از همراهانش به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابر جنایت کار زمان ایفا کردند، به گمان آن که به ملّت رزمنده ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشانند. این کوردلان نمی بینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملّتِ متعهد به اسلام و کشور، مصمم تر و در صحنه حاضرترند؟ ... این جانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی، ارواحنا له الفدا، و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانواده آن شهید تسلیت می گویم».

قسمتی از پیام مقام معظم رهبری در شهادت شهید دستغیب

«این حادثه خونین برای آن مجاهد خستگی ناپذیر، مایه اجر و افتخار است و برای دست های پلید و جنایت کاری که این خون پاک را بر روی زمین ریختند، موجب روسیاهی و رسوایی و ننگ ابدی است. او از نخستین کسانی بود که در سخت ترین شرایط نام امام امّت را بر زبان جاری ساخت و با دستگاه ظلم وجور به مبارزه پرداخت. این چهره پارسا و پرهیزکار در بهترین بخش از عمر پربرکتش، بی اعتنا به زخارف دنیوی، همّت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیّت اللّه صرف کرد و به یاد خدا دلخوش بود ... چهره معظم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوب ترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود. هفتاد سال زندگی همراه با طهارت و تقوا و سال ها صرف عمر در راه اسلام و انقلاب از این مرد بزرگوار چهره ای ساخته بود مورد علاقه و احترام مردم ...».

رمز پیروزی

آیت اللّه شهید دستغیب همواره رمز پیروزی را وحدت کلمه در بین آحاد مردم و مسئولان می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند:«ای ملتی که با وحدت کلمه برای خدا قیام کردید! چگونه خدا شما را رها خواهد کرد؟ شما حتما غالب و پیروزید و دشمن مغلوب و مقهور است، به شرط آن که اسلحه تان را زمین نگذارید. مبادا وحدت کلمه را از دست بدهید. تا کنون چه قدر خدا شما را یاری کرده است؟ با این همه دشمن، چگونه شما را نگه داشته است؟ تنها حربه این ملّت در برابر آمریکا وحدت کلمه است. این اسلحه ملت، ظهورش در نمازجمعه است».

گل پرپر

گشت هم چون گل ز جور خار پرپر، دستغیب شد چوشاه کربلا صدپاره پیکر دستغیب
یک دُر پرارج زیبا بود و از جور عدو دُر شکست و شد دو صدیاقوت احمر دستیغب
چون شهیدان سرافراز زمین کربلا گشت از کشته شدن قدرش فزون تر دستغیب
چون علیِّ عالی اعلی به هنگام نماز گشت در راه خدا در خون شناور دستغیب
این زمین گنجایش چون او بزرگی را نداشت رفت از این خاکدان تا عرش اکبر دستغیب
همچو جدّ اطهرش سر حلقه آزادگان در ره عشق خدا بگذشت از سر دستغیب
در میان فرقه روحانیانِ باصفا بود شمع مسجد و محراب و منبر دستغیب

ابوالقاسم ساجدی

Search Results

  1.  
     
    448 × 410 - rasaam.net
تعداد بازدید از این مطلب: 153
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 17 آذر 1393
نظرات

تاریخچه شوراي عالي انقلاب فرهنگي


شوراي عالي انقلاب فرهنگي و دغدغه فرهنگ
پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در بهمن 1357 و به‌دنبال آن استقرار نظام جمهوري اسلامي به‌جاي نظام ستم‌شاهي پهلوي، تغيير و تحول بنياديني را در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي به وجود آورد، چراكه تحول در نظام از طريق تحول در بنيادها و ساختارها تحقق مي‌يابد. در اين راستا مقوله «فرهنگ» از جايگاه ويژه و پايگاه ممتازي برخوردار بوده، به‌طوري كه تصور تغيير در نظام بدون تغيير در فرهنگ حاكم بر آن، تصوري ناموجه است. 
صدور پيام نوروزي امام خميني «ره» را در اول فروردين 1359، بايد نقطه عطفي در تاريخ انقلاب فرهنگي دانست. ايشان در بند «11» اين پيام بر ضرورت ايجاد «انقلاب اساسي در دانشگاه‌هاي سراسر كشور»، « تصفيه‌ى اساتيد مرتبط با شرق و غرب» و « تبديل دانشگاه به محيطي سالم براي تدوين علوم عالي اسلامي» تأكيد كردند.
پس از تعطيل رسمي دانشگا هها در خردادماه، امام خميني «ره» در 23/3/59 فرماني را مبني بر تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي صادر نمودند كه در قسمتي از فرمان ايشان آمده است: 
«مدتي است ضرورت انقلاب فرهنگي كه امري اسلامي است و خواست ملت مسلمان مي‌باشد، اعلام شده است و تاكنون اقدام مؤثري انجام نشده است و ملت اسلامي و خصوصاً دانشجويان با ايمان متعهد نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئه‌گران كه هم‌اكنون گاه‌گاه آثارش نمايان مي‌شود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خداي نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتي انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژيم فاسد كارفرمايان بي‌فرهنگ، اين مركز مهم اساسي را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند. ادامه اين فاجعه كه مع‌الاسف خواست بعضي گروه‌هاي وابسته به اجانب است، ضربه‌اي مهلك به انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد و تسامح در اين امر حياتي، خيانتي عظيم بر اسلام و كشور اسلامي است.»
در اين فرمان، حضرت امام به عده‌اي از اساتيد حوزه‌ها و دانشگاه‌ها مأموريت دادند تا ستادي تشكيل دهند و از افراد صاحب‌نظر و متعهد، از ميان اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و با ايمان و ديگر قشرهاي تحصيلكرده، متعهد و مؤمن به جمهوري اسلامي براي تشكيل شورايي دعوت كنند و براي برنامه‌ريزي رشته‌هاي مختلف و خط‌مشي فرهنگي آينده دانشگاه‌ها، براساس فرهنگ اسلامي انتخاب و آماده سازي اساتيد شايسته، متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشي - اسلامي اقدام نمايند. 
ستاد انقلاب فرهنگي طبق فرمان امام (ره) ملزم بود كه در برخورد با مسائل دانشگاهي فعاليت‌هاي خود را بر چند محور متمركز كند:
- تربيت استاد و گزينش افراد شايسته براي تدريس در دانشگاه‌ها، 
- گزينش دانشجو،
- اسلامي كردن جو دانشگاه‌ها و تغيير برنامه‌هاي آموزشي دانشگاه‌ها، به صورتي كه محصول كار آنها در خدمت مردم قرار گيرد.
در شهريور ماه سال 62 با توجه به نظر امام خميني (ره) مبني بر لزوم ترميم و تقويت ستاد و به‌خصوص حضور مسئولين اجرايي در آن و به دنبال پيشنهاد و تكميل ستاد انقلاب فرهنگي از طرف رئيس جمهور وقت (حضرت آيت الله خامنه‌اي)، امام امت برخي از مسئولين اجرايي مانند نخست وزير، وزراي فرهنگ و آموزش عالي و فرهنگ و ارشاد اسلامي و دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهي را به تركيب ستاد اضافه نمودند.
با بازگشايي دانشگاه‌ها و توسعه مراكز آموزشي و گستردگي فعاليت ستاد انقلاب فرهنگي ضرورت تقويت اين نهاد بيش از پيش احساس شد، به‌طوري حضرت امام (ره) در آذر 1363 براي دومين بار ستاد انقلاب فرهنگي را ترميم كردند و به اين ترتيب شوراي عالي انقلاب فرهنگي با تركيبي جديد تشكيل شد. در بخشي از اين فرمان آمده است: 
«خروج از فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامي، ملي و انقلاب فرهنگي در تمام زمينه‌ها در سطح كشور آن چنان محتاج تلاش و كوشش است كه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشه‌دار غرب مبارزه كرد. اينك با تشكر از زحمات ستاد انقلاب فرهنگي براي هر چه بارورتر شدن انقلاب در سطح كشور، تقويت اين نهاد را لازم ديدم بدين جهت علاوه بر كليه افراد ستاد انقلاب فرهنگي و رؤساي محترم سه قوه، حجج اسلام آقاي خامنه‌اي، آقاي اردبيلي و آقاي رفسنجاني و همچنين جناب حجت‌الاسلام آقاي مهدوي كني و آقايان سيدكاظم اكرمي وزير آموزش و پرورش و رضا داوري و نصرالله پورجوادي و محمدرضا هاشمي را به آنان اضافه نمودم.»
سومين دوره شوراي عالي انقلاب فرهنگي به سال 1375 برمي‌گردد. رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه‌اي (مدظله‌العالي) در تاريخ 14/9/75 با صدور پيامي ضمن تعيين تركيب جديد اعضاي شوراي عالي بر اهميت جايگاه و وظايف خطير آن نيز تأكيد نمودند، در اين پيام آمده است:
«شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه با تدبير حكيمانه امام راحل عظيم‌الشأن به جاي ستاد انقلاب فرهنگي پديد آمد، نقش فعال و مؤثري را در عرصه‌هاي امور فرهنگي كشور به‌خصوص دانشگاه‌ها ايفا كرد و بركات زيادي از خود به‌جاي گذارد. اكنون با پيشرفت كشور در كار سازندگي و گسترش دامنه نياز به دانش و تخصص و لزوم فراگيري علوم و فنون و پرورش محققان و نوآوران و استادان و متخصصان كارآمد، اهميت اين بخش از مسائل فرهنگي تأكيد مضاعف يافته است. توسعه دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها و ديگر مراكز آموزش و آموزش عالي كه پاسخ طبيعي به آن نياز است و افزايش چشمگير كميت دانشجويي، به‌نوبه خود تكاليف تازه‌يي را بر عهده مسئولان امور فرهنگي كشور مي‌گذارد كه برتر از همه آنها اولاً كيفيت بخشيدن به مايه‌هاي علم و تحقيق در اين مراكز و ثانياً پرداختن به تربيت معنوي دانشجويان و هدايت فكر و عمل آنان است.»
در بخشي ديگر از اين پيام، ضمن اشاره به هجوم فرهنگي همه‌جانبه دشمنان به ارزش‌هاي اسلامي و فرهنگ اصيل ملي و باورهاي مردم آمده است:
«همه اين حقايق مهم و هشدار دهنده، مسئولان فرهنگي كشور را به تدبيري برتر و اهتمامي بيشتر و تلاشي گسترده‌تر فرا مي‌خواند و به ويژه شوراي عالي انقلاب فرهنگي را كه در جهاد ملي با بي‌سوادي و عقب‌ماندگي علمي و تبعيت فرهنگي، در حكم ستاد مركزي و اصلي است، به تحرك و نوآوري و همت‌گماري برمي‌انگيزد.»

همچنين مقام معظم رهبرى در تاريخ 25/11/81 با توجه به پايان يافتن دوره مسئوليت اعضاى حقيقى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، اعضاى جديد را براى يك دوره سه ساله منصوب كردند.
معظم‌له در تاريخ 15/2/86 نيز اعضاى جديد اين شورا را انتخاب نمودند.
به‌اين ترتيب شوراي عالي انقلاب فرهنگي وارد مرحله جديدي از حيات تشكيلاتي خود شد. در اين مرحله، شوراي عالي انقلاب فرهنگي موظف گرديد در رأس فعاليت‌هاي خود به نقشه جامع علمي كشور، مهندسي فرهنگي و تحول و نوسازي نظام آموزشي پرداخته و با سياستگذاري‌هاي اصولي زمينه را براي پيدايش جامعه‌اي بهره‌مند از حيات طيبه الهي فراهم سازد.
 دوره جدید شوراى عالى انقلاب فرهنگى از تاريخ 17/3/90 شروع شد و مقام معظم رهبرى با انتصاب آقايان جنتى و حبيبى به عنوان اعضاى افتخارى، معاون علمى و فناورى رئيس جمهور، وزير ورزش و جوانان و رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات را نيز به اعضاى حقوقى شوراى عالى افزودند و براى اعضاى جديد شوراى عالى انقلاب فرهنگى با تعيين اولويت‌هاى برنامه‌اى حكم صادر نمودند.

Search Results

  1.  
     
    840 × 560 - mafakhernaein.ir
     

 
تعداد بازدید از این مطلب: 141
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بگذار برایت بریزد و تمام شهرم را خیس کند! آبرویم فدای یک تار از موهایت!


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود