از چه مطالبی خوشتون میاد و برای بهتر شدن وبلاگ خودتون منو راهنمایی کنین.دوستدار همتون مسافر زمان.


آمار مطالب

کل مطالب : 475
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 23
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 108
بازدید سال : 1542
بازدید کلی : 25198

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 108
بازدید کل : 25198
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


f
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : شنبه 28 تير 1393
نظرات

شهادت على عليه السلام

تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...

(نداى آسمانى)

على عليه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بكوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حكام ايالات نيز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امكان به بسيج پرداخته و گروههاى تجهيز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.

تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نيروهاى اعزامى از اطراف وارد كوفه شده و باردوگاه نخيله پيوستند،على عليه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با كوشش شبانه روزى خود در مورد تأمين و تهيه كسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاويه و مخصوصا از نيرنگهاى عمرو عاص دل پر كينه داشتند در اين كار مهم حضرتش را يارى نمودند و بالاخره در نيمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجرى على عليه السلام پس از ايراد يك خطابه غراء تمام سپاهيان خود را بهيجان آورده و آنها را براى حركت بسوى شام آماده نمود ولى در اين هنگام خامه تقدير سرنوشت ديگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقيم گردانيد.

فراريان خوارج،مكه را مركز عمليات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان باسامى عبد الرحمن بن ملجم و برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در يكى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمين صحبت ميكردند،در ضمن گفتگو باين نتيجه رسيدند كه باعث اين همه خونريزى و برادر كشى،معاويه و عمرو عاص و على عليه السلام ميباشند و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند مسلمين بكلى آسوده شده و تكليف خود را معين مى‏كنند،اين سه نفر با هم پيمان بستند و آنرا بسوگند مؤكد كردند كه هر يك از آنها داوطلب كشتن يكى از اين سه نفر باشد عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على عليه السلام شد،عمرو بن بكر عهده‏دار كشتن عمرو عاص گرديد،برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت و هر يك شمشير خود را با سم مهلك زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه اين قرار داد بطور محرمانه و سرى در مكه كشيده شد و براى اينكه هر سه نفر در يكموقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بيدار ميمانند براى اين منظور انتخاب كردند و هر يك از آنها براى انجام ماموريت خود بسوى مقصد روانه گرديد،عمرو بن بكر براى كشتن عمرو عاص بمصر رفت و برك بن عبد الله جهت قتل معاويه رهسپار شام شد ابن ملجم نيز راه كوفه را پيش گرفت.

برك بن عبد الله در شام بمسجد رفت و در ليله نوزدهم در صف يكم نماز ايستاد و چون معاويه سر بر سجده نهاد برك شمشير خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشير او بجاى فرق معاويه بر ران وى اصابت نمود.

معاويه زخم شديد برداشت و فورا بخانه خود منتقل و بسترى گرديد و ضارب را نيز پيش او حاضر ساختند،معاويه گفت تو چه جرأتى داشتى كه چنين كارى كردى؟

برك گفت امير مرا معاف دارد تا مژده دهم:معاويه گفت مقصودت چيست؟برك گفت همين الان على را هم كشتند:معاويه او را تا تحقيق اين خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گرديد او را رها نمود و بروايت بعضى (مانند شيخ مفيد) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

چون طبيب معالج زخم معاويه را معاينه كرد اظهار نمود كه اگر امير اولادى نخواهد ميتوان آنرا با دوا معالجه نمود و الا بايد محل زخم با آهن گداخته داغ گردد،معاويه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (يزيد و عبد الله) براى من‏كافى است(1) .

عمرو بن بكر نيز در همان شب در مصر بمسجد رفت و در صف يكم بنماز ايستاد اتفاقا در آنشب عمرو عاص را تب شديدى رخ داده بود كه از التهاب و رنج آن نتوانسته بود بمسجد برود و به پيشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت بمسجد فرستاده بود!

پس از شروع نماز در ركعت اول كه قاضى سر بسجده داشت عمرو بن بكر با يك ضربت شمشير او را از پا در آورد،همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نيمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته بچنگ مصريان افتاد،چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را بعذابهاى هولناك عمرو عاص تهديدش ميكردند عمرو بن بكر گفت مگر عمرو عاص كشته نشد؟شمشيرى كه من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند آنكس كه تو او را كشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!

بيچاره عمرو آنوقت فهميد كه اشتباها قاضى بيگناه را بجاى عمرو عاص كشته است لذا از كثرت تأسف نسبت بمرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع بگريه نمود و چون عمرو عاص علت گريه را پرسيد عمرو گفت من بجان خود بيمناك نيستم بلكه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست كه نتوانستم مانند رفقاى خود مأموريتم را انجام دهم!عمرو عاص جريان امر را از او پرسيد عمرو بن بكر مأموريت سرى خود و رفقايش را براى او شرح داد آنگاه بدستور عمرو عاص گردن او هم با شمشير قطع گرديد بدين ترتيب مأمورين قتل عمرو عاص و معاويه چنانكه بايد و شايد نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نيز كشته شدند.

اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم:اين مرد نيز در اواخر ماه شعبان سال چهلم بكوفه رسيد و بدون اينكه از تصميم خود كسى را آگاه گرداند در منزل يكى از آشنايان خود مسكن گزيد و منتظر رسيدن شب نوزدهم ماه مبارك رمضان شد،روزى بديدن يكى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زيباروئى بنام قطام را كه پدر و برادرش در جنگ نهروان بدست على عليه السلام كشته شده بودند مشاهده كرد و در اولين برخورد دل از كف داد و فريفته زيبائى او گرديد و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.

قطام گفت براى مهريه من چه خواهى كرد؟گفت هر چه تو بخواهى!

قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و يك كنيز و يك غلام و كشتن على بن ابيطالب است: (چه مهر سنگينى!شاعر گويد)

فلم ار مهرا ساقه ذو سماحة 
كمهر قطام من غنى و معدم‏ 
ثلاثة آلاف و عبدو قنية 
و ضرب على بالحسام المسمم‏ 
و لا مهر اغلى من على و ان غلا 
و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم.

يعنى تا كنون نديده‏ام صاحب كرمى را از توانگر و درويش كه (براى زنى) مانند مهر قطام مهر كند. (و آن عبارت است از) سه هزار درهم پول و غلام و كنيزى و ضربت زدن بعلى عليه السلام با شمشير زهر آلود.

و هيچ مهرى هر قدر هم سنگين و گران باشد از كشتن على عليه السلام گرانتر نيست و هيچ ترورى مانند ترور ابن ملجم نيست.بارى ابن ملجم كه خود براى كشتن آنحضرت از مكه بكوفه آمده و نميخواست كسى از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمايش كند لذا بقطام گفت آنچه از پول و غلام و كنيز خواستى برايت فراهم ميكنم اما كشتن على بن ابيطالب را من چگونه ميتوانم انجام دهم؟

قطام گفت البته در حال عادى كسى نميتواند باو دست يابد بايد او را غافل گير كنى و غفلة بقتل رسانى تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم كامياب شوى و چنانچه در انجام اينكار كشته گردى پاداش آخرتت بهتر از دنيا خواهد بود!!ابن ملجم كه ديد قطام نيز از خوارج بوده و همعقيده اوست گفت بخدا سوگند من بكوفه نيامده‏ام مگر براى همين كار!قطام گفت من نيز در انجام اين كار ترا يارى‏ميكنم و تنى چند بكمك تو ميگمارم بدينجهت نزد وردان بن مجالد كه با قطام از يك قبيله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جريان امر گذاشت و از وى خواست كه در اينمورد بابن ملجم كمك نمايد وردان نيز (بجهت بغضى كه با على عليه السلام داشت) تقاضاى او را پذيرفت.

خود ابن ملجم نيز مردى از قبيله اشجع را بنام شبيب كه با خوارج همعقيده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قيس يعنى همان منافقى را كه در صفين على عليه السلام را در آستانه پيروزى مجبور بمتاركه جنگ نمود از انديشه خود آگاه ساختند اشعث نيز بآنها قول داد كه در موعد مقرره او نيز خود را در مسجد بآنها خواهد رسانيد،بالاخره شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسيد و ابن ملجم و يارانش بمسجد آمده و منتظر ورود على عليه السلام شدند.

مقارن ورود ابن ملجم بكوفه على عليه السلام نيز جسته و گريخته از شهادت خود خبر ميداد حتى در يكى از روزهاى ماه رمضان كه بالاى منبر بود دست بمحاسن شريفش كشيد و فرمود شقى‏ترين مردم اين مويها را با خون سر من رنگين خواهد نمود و بهمين جهت روزهاى آخر عمر خود را هر شب در منزل يكى از فرزندان خويش مهمان ميشد و در شب شهادت نيز در منزل دخترش ام كلثوم مهمان بود.

موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس بعبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشويش بود،گاهى بآسمان نگاه ميكرد و حركات ستارگان را در نظر ميگرفت و هر چه طلوع فجر نزديكتر ميشد تشويش و ناراحتى آنحضرت بيشتر ميگشت بطوريكه ام كلثوم پرسيد:پدر جان چرا امشب اين قدر ناراحتى؟فرمود دخترم من تمام عمرم را در معركه‏ها و صحنه‏هاى كارزار گذرانيده و با پهلوانان و شجاعان نامى مبارزه‏ها كرده‏ام،چه بسيار يك تنه بر صفوف دشمن حمله‏ها برده و ابطال رزمجوى عرب را بخاك و خون افكنده‏ام ترسى از چنين اتفاقات ندارم ولى امشب احساس ميكنم كه لقاى حق فرا رسيده است.

بالاخره آنشب تاريك و هولناك بپايان رسيد و على عليه السلام عزم خروج از خانه را نمود در اين موقع چند مرغابى كه هر شب در آن خانه در آشيانه خودميخفتند پيش پاى امام جستند و در حال بال افشانى بانگ همى دادند و گويا ميخواستند از رفتن وى جلوگيرى كنند!

على عليه السلام فرمود اين مرغ‏ها آواز ميدهند و پشت سر اين آوازها نوحه و ناله‏ها بلند خواهد شد!ام كلثوم از گفتار آنحضرت پريشان شد و عرض كرد پس خوبست تنها نروى.على عليه السلام فرمود اگر بلاى زمينى باشد من به تنهائى بر دفع آن قادرم و اگر قضاى آسمانى باشد كه بايد جارى شود.

على عليه السلام رو بسوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بيدار نمود و سپس بمحراب رفت و بنماز نافله صبح ايستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشير زهر آلود در حاليكه فرياد ميزد لله الحكم لا لك يا على ضربتى بسر مبارك آنحضرت فرود آورد (2) و شمشير او بر محلى كه سابقا شمشير عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مباركش را تا پيشانى شكافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگريختند.

خون از سر مبارك على عليه السلام جارى شد و محاسن شريفش را رنگين نمود و در آنحال فرمود :

بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الكعبة.

(سوگند بپروردگار كعبه كه رستگار شدم) و سپس اين آيه شريفه را تلاوت نمود:

منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرى (3) .

(شما را از خاك آفريديم و بخاك بر ميگردانيم و بار ديگر از خاك مبعوث‏تان ميكنيم) و شنيده شد كه در آنوقت جبرئيل ميان زمين و آسمان ندا داد و گفت:

تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقياء. (بخدا سوگند ستونهاى هدايت در هم شكست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاويز محكمى كه ميان خالق و مخلوق بود گسيخته گرديد پسر عم مصطفى صلى الله عليه و آله كشته شد،على مرتضى بشهادت رسيد و بدبخت‏ترين اشقياء او را شهيد نمود .)

همهمه و هياهو در مسجد بر پا شد حسنين عليهما السلام از خانه بمسجد دويدند عده‏اى هم بدنبال ابن ملجم رفته و دستگيرش كردند،حسنين باتفاق بنى‏هاشم على عليه السلام را در گليم گذاشته و بخانه بردند فورا دنبال طبيب فرستادند،طبيب بالاى سر آنحضرت حاضر شد و چون زخم را مشاهده كرد بمعاينه و آزمايش پرداخت ولى با كمال تأسف اظهار نمود كه اين زخم قابل علاج نيست زيرا شمشير زهر آلود بوده و بمغز صدمه رسانيده و اميد بهبودى نميرود .

على عليه السلام از شنيدن سخن طبيب بر خلاف ساير مردم كه از مرگ ميهراسند با كمال بردبارى بحسنين عليهما السلام وصيت فرمود زيرا على عليه السلام را هيچگاه ترس و وحشتى از مرگ نبود و چنانكه بارها فرموده بود او براى مرگ مشتاقتر از طفل براى پستان مادر بود!

على عليه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست بگريبان بود،او شب هجرت پيغمبر صلى الله عليه و آله در فراش آنحضرت كه قرار بود شجعان قبائل عرب آنرا زير شمشيرها بگيرند آرميده بود،على عليه السلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشير بود و حريفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند،او ميفرمود براى من فرق نميكند كه مرگ بسراغ من آيد و يا من بسوى مرگ روم بنابر اين براى او هيچگونه جاى ترس نبود،على عليه السلام وصيت خود را بحسنين عليهما السلام چنين بيان فرمود:

اوصيكما بتقوى الله و ان لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما،و لا تأسفا على شى‏ء منها زوى عنكما... (4)

شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش ميكنم و اينكه دنيا را نطلبيد اگر چه‏دنيا شما را بخواهد و بآنچه از (زخارف دنيا) از دست شما رفته باشد تأسف مخوريد و سخن راست و حق گوئيد و براى پاداش (آخرت) كار كنيد،ستمگر را دشمن باشيد و ستمديده را يارى نمائيد.

شما و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كه را كه نامه من باو برسد بتقوى و ترس از خدا و تنظيم امور زندگى و سازش ميان خودتان سفارش ميكنم زيرا از جد شما پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود سازش دادن ميان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبى) است،از خدا درباره يتيمان بترسيد و براى دهان آنها نوبت قرار مدهيد (كه گاهى سير و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بى توجهى شما در نزد شما ضايع نگردند،درباره همسايگاه از خدا بترسيد كه آنها مورد وصيت پيغمبرتان هستند و آنحضرت درباره آنان همواره سفارش ميكرد تا اينكه ما گمان كرديم براى آنها (از همسايه) ميراث قرار خواهد داد.و بترسيد از خدا درباره قرآن كه ديگران با عمل كردن بآن بر شما پيشى نگيرند،درباره نماز از خدا بترسيد كه ستون دين شما است و درباره خانه پروردگار (كعبه) از خدا بترسيد و تا زنده هستيد آنرا خالى نگذاريد كه اگر آن خالى بماند (از كيفر الهى) مهلت داده نميشويد و بترسيد از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا،و ملازم همبستگى و بخشش بيكديگر باشيد و از پشت كردن بهم و جدائى از يكديگر دورى گزينيد،امر بمعروف و نهى از منكر را ترك نكنيد (و الا) اشرارتان بر شما حكمرانى كنند و آنگاه شما (خدا را براى دفع آنها ميخوانيد) و او دعايتان را پاسخ نگويد.

اى فرزندان عبد المطلب مبادا به بهانه اينكه بگوئيد امير المؤمنين كشته شده ا ست در خونهاى مردم فرو رويد و بايد بدانيد كه بعوض من كشته نشود مگر كشنده من،بنگريد زمانيكه من از ضربت او مردم شما هم بعوض آن،ضربتى بوى بزنيد و او را مثله نكنيد كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود از مثله كردن اجتناب كنيد اگر چه نسبت بسگ آزار كننده باشد.

على عليه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در اينمدت علاوه بر خانواده آنحضرت بعضى از اصحابش‏نيز جهت عيادت بحضور وى مشرف ميشدند و در آخرين ساعات زندگى او از كلمات گهر بارش بهره‏مند ميگشتند از جمله پندهاى حكيمانه او اين بود كه فرمود:انا بالامس صاحبكم و اليوم عبرة لكم و غدا مفارقكم.

(من ديروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت ميكنم) .

مقدارى شير براى على عليه السلام حاضر نمودند كمى ميل كرد و فرمود بزندانى خود نيز از اين شير بدهيد و او را اذيت و شكنجه نكنيد اگر من زنده ماندم خود،دانم و او و اگر در گذشتم فقط يك ضربت باو بزنيد زيرا او يك ضربت بيشتر بمن نزده است و رو بفرزندش حسن عليه السلام نمود و فرمود:

يا بنى انت ولى الامر من بعدى و ولى الدم فان عفوت فلك و ان قتلت فضربة مكان ضربة.

(پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر بقتل رسانى در برابر يك ضربتى كه بمن زده است يكضربت باو بزن) چون على عليه السلام در اثر سمى كه بوسيله شمشير از راه خون وارد بدن نازنينش شده بود بيحال و قادر بحركت نبود لذا در اينمدت نمازش را نشسته ميخواند و دائم در ذكر خدا بود،شب 21 رمضان كه رحلتش نزديك شد دستور فرمود براى آخرين ديدار اعضاى خانواده او را حاضر نمايند تا در حضور همگى وصيتى ديگر كند.

اولاد على عليه السلام در اطراف وى گرد گشتند و در حاليكه چشمان آنها از گريه سرخ شده بود بوصاياى آنجناب گوش ميدادند،اما وصيت او تنها براى اولاد وى نبود بلكه براى تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زيرا حاوى يك سلسله دستورات اخلاقى و فلسفه عملى است و اينك خلاصه آن:

ابتداى سخنم شهادت بيگانگى ذات لا يزال خداوند است و بعد برسالت محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله كه پسر عم من و بنده و برگزيده خداست،بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احكام الهى است،مردم را كه در بيابان جهل و نادانى سرگردان بودند بصراط مستقيم و طريق نجات هدايت فرموده‏و بروز رستاخيز از كيفر اعمال ناشايست بيم داده است.

اى فرزندان من،شما را به تقوى و پرهيز كارى دعوت ميكنم و بصبر و شكيبائى در برابر حوادث و ناملايمات توصيه مينمايم پاى بند دنيا نباشيد و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد،شما را باتحاد و اتفاق سفارش ميكنم و از نفاق و پراكندگى بر حذر ميدارم،حق و حقيقت را هميشه نصب العين قرار دهيد و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانى از قانون ثابت عدالت پيروى كنيد.

اى فرزندان من،هرگز خدا را فراموش مكنيد و رضاى او را پيوسته در نظر بگيريد با اعمال عدل و داد نسبت بستمديدگان و ايثار و انفاق به يتيمان و درماندگان،او را خشنود سازيد،در اين باره از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود هر كه يتيمان را مانند اطفال خود پرستارى كند بهشت خدا مشتاق لقاى او ميشود و هر كس مال يتيم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او ميباشد.

در حق اقوام و خويشاوندان صله رحم و نيكى نمائيد و از درويشان و مستمندان دستگيرى كرده و بيماران را عيادت كنيد،چون دنيا محل حوادث است بنابر اين خود را گرفتار آمال و آرزو مكنيد و هميشه در فكر مرگ و جهان آخرت باشيد،با همسايه‏هاى خود برفق و ملاطفت رفتار كنيد كه از جمله توصيه‏هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله نگهدارى حق همسايه است.احكام الهى و دستورات شرع را محترم شماريد و آنها را با كمال ميل و رغبت انجام دهيد،نماز و زكوة و امر بمعروف و نهى از منكر را بجا آوريد و رضايت خدا را در برابر اطاعت فرامين او حاصل كنيد.

اى فرزندان من،از مصاحبت فرو مايگان و ناكسان دورى كنيد و با مردم صالح و متقى همنشين باشيد،اگر در زندگى امرى پيش آيد كه پاى دنيا و آخرت شما در ميان باشد از دنيا بگذريد و آخرت را بپذيريد،در سختيها و متاعب روزگار متكى بخدا باشيد و در انجام هر كارى از او استعانت جوئيد،با مردم برأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نيت رفتار كنيد و فضائل نفسانى مخصوصا تقوى و خدمت بنوع را شعار خود سازيد،كودكان خود را نوازش كنيد و بزرگان و سالخوردگان را محترم شماريد.اولاد على عليه السلام خاموش نشسته و در حاليكه غم و اندوه گلوى آنها را فشار ميداد بسخنان دلپذير و جان پرور آنحضرت گوش ميدادند،تا اين قسمت از وصيت على عليه السلام درس اخلاق و تربيت بود كه عمل بدان هر فردى را بحد نهائى كمال ميرساند آنحضرت اين قسمت از وصيت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم بپايان رسانيد و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏اى چشمان خدابين خود را نيمه باز كرد و فرمود:اى حسن سخنى چند هم با تو دارم،امشب آخرين شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و كفن بپوشان و خودت مباشر اعمال كفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاريكى شب دور از شهر كوفه جنازه مرا در محلى گمنام بخاك سپار تا كسى از آن آگاه نشود.

عموم بنى‏هاشم مخصوصا خاندان علوى در عين خاموشى گريه ميكردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونه‏هايشان فرو ميغلطيد،حسن عليه السلام كه از همه نزديكتر نشسته بود از كثرت تأثر و اندوه،امام عليه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على عليه السلام فرمود اى پسرم صابر و شكيبا باش و تو و برادرانت را در اين موقع حساس بصبر و بردبارى توصيه ميكنم.

سپس فرمود از محمد هم مواظب باشيد او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.

على عليه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظه‏اى تكانى خورد و بحسين عليه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شكيبا باش كه ان الله يحب الصابرين .

در اين هنگام على عليه السلام در سكرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مباركش بآهستگى فرو خفت و در آخرين نفس فرمود:

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

پس از اداى شهادتين آن لبهاى نيمه باز و نازنين بهم بسته شد و طاير روحش باوج ملكوت اعلا پرواز نمود و بدين ترتيب دوران زندگى مردى كه در تمام مدت‏عمر جز حق و حقيقت هدفى نداشت بپايان رسيد (1) .

هنگام شهادت سن شريف على عليه السلام 63 سال و مدت امامتش نزديك سى سال و دوران خلافت ظاهريش نيز در حدود پنج سال بود.امام حسن عليه السلام باتفاق حسين عليه السلام و چند تن ديگر بتجهيز او پرداخته و پس از انجام تشريفات مذهبى جسد آنحضرت را در پشت كوفه در غرى كه امروز به نجف معروف است دفن كردند و همچنانكه خود حضرت امير عليه السلام سفارش كرده بود براى اينكه دشمنان وى از بنى اميه و خوارج جسد آنجناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمايند محل قبر را با زمين يكسان نمودند كه معلوم نباشد و قبر على عليه السلام تا زمان حضرت صادق عليه السلام از انظار پوشيده و مخفى بود و موقعيكه منصور دوانقى دومين خليفه عباسى آنحضرت را از مدينه بعراق خواست هنگام رسيدن بكوفه بزيارت مرقد مطهر حضرت امير عليه السلام رفته و محل آنرا مشخص نمود.

در مورد پيدايش قبر على عليه السلام شيخ مفيد هم روايتى نقل ميكند كه عبد الله بن حازم گفت روزى با هارون الرشيد براى شكار از كوفه بيرون رفتيم و در پشت كوفه بغريين رسيديم،در آنجا آهوانى را ديديم و براى شكار آنها سگهاى شكارى و بازها را بسوى آنها رها نموديم،آنها ساعتى دنبال آهوان دويدند اما نتوانستند كارى بكنند و آهوان به تپه‏اى كه در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ايستادند و ما ديديم كه بازها بكنار تپه فرود آمدند و سگها نيز برگشتند،هارون از اين حادثه تعجب كرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها بسوى آنها پرواز كرده و سگها هم بطرف آنها دويدند آهوان مجددا بفراز تپه رفته و بازها و سگها نيز باز گشتند و اين واقعه سه بار تكرار شد!هارون گفت زود برويد و هر كه را در اين حوالى پيدا كرديد نزد من آوريد،و ما رفتيم و پيرمردى از قبيله بنى اسد را پيدا كرديم و او را نزد هارون آورديم،هارون گفت اى شيخ مرا خبر ده كه اين تپه چيست؟آنمرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم!هارون گفت من با خدا عهد ميكنم كه ترا از مكانت بيرون‏نكنم و بتو آزار نرسانم.شيخ گفت پدرم از پدرانش بمن خبر داده است كه قبر على بن ابيطالب در اين تپه است و خداى تعالى آنرا حرم امن قرار داده است چيزى آنجا پناهنده نشود جز اينكه ايمن گردد!

هارون كه اينرا شنيد پياده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را بخاك آن ماليد و گريست و سپس (بكوفه) برگشتيم (6) .

در مورد مرقد مطهر حضرت امير عليه السلام حكايتى آمده است كه نقل آن در اينجا خالى از لطف نيست:

سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود چون به كربلاى معلى ميآمد بزيارت امير المؤمنين مشرف ميشد،در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود.

قاضى عسكر كه مفتى جماعت هم بوده در اين سفر همراه سلطان بود،چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب بحضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابيطالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده‏اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت بحضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت) در اينخصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اينكه گفت اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شأن و جلال سلطان است ترديدى دارد بقرآن شريف تفأل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد،سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفالا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود:فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى.سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفشهاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا بروضه منوره راه را طى نمود بطوريكه پايش در اثر ريگها زخم شده بود.پس از فراغت از زيارت،آن قاضى عنود پيش سلطان آمد و گفت در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى‏ها است خوبست كه قبر او رانبش نموده و بسوختن استخوانهاى پوسيده او حكم فرمائى!!

سلطان گفت نام آن عالم چيست؟قاضى پاسخ داد نامش محمد بن حسن طوسى است.

سلطان گفت اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب باو ميرساند قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آنملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد (7) .

همچنين صاحب منتخب التواريخ از كتاب انوار العلويه نقل ميكند كه وقتى نادر شاه گنبد حرم حضرت امير عليه السلام را تذهيب نمود از وى پرسيدند كه بالاى قبه مقدسه چه نقش كنيم؟نادر فورا گفت:يد الله فوق ايديهم.فرداى آنروز وزير نادر ميرزا مهديخان گفت نادر سواد ندارد و اين كلام بدلش الهام شده است اگر قبول نداريد برويد مجددا سؤال كنيد لذا آمدند و پرسيدند كه در فوق قبه مقدسه چه فرموديد نقش كنيم؟گفت همان سخن كه ديروز گفتم (8) !

بارى حسنين عليهما السلام و همراهان پس از دفن جنازه على عليه السلام بكوفه برگشتند و ابن ملجم نيز همانروز (21 رمضان) بضرب شمشير امام حسن عليه السلام مقتول و راه جهنم را در پيش گرفت.قصائد زيادى بوسيله شعراء و مردم ديگر در رثاء آنحضرت انشاد گرديده است كه ما ذيلا به يكى از آنها كه ام هيثم دختر اسود نخعى سروده است اشاره مينمائيم.

1ـالا يا عين و يحك فاسعدينا 
الا تبكى امير المؤمنينا 
2ـرزئنا خير من ركب المطايا 
و خيسها و من ركب السفينا 
3ـو من لبس النعال و من حذاها 
و من قرء المثانى و المئينا 
4ـو كنا قبل مقتله بخير 
نرى مولى رسول الله فينا 
5ـيقيم الدين لا يرتاب فيه‏ 
و يقضى بالفرائض مستبينا 
6ـو ليس بكاتم علما لديه‏ 
و لم يخلق من المتجبرينا 
7ـو يدعو للجماعة من عصاه‏ 
و ينهك قطع ايدى السارقينا 
8ـلعمر ابى لقد اصحاب مصر 
على طول الصحابة اوجعونا 
9ـو غرونا بانهم عكوف‏ 
و ليس كذلك فعل العاكفينا 
10ـافى شهر الصيام فجعتمونا 
بخير الناس طرا اجمعينا 
11ـو من بعد النبى فخير نفس‏ 
ابو حسن و خير الصالحينا 
12ـاشاب ذوابتى و اطال حزنى‏ 
امامة حين فارقت القرينا 
13ـتطوف بها لحاجتها اليه‏ 
فلما استيأست رفعت رنينا 
14ـو عبرة ام كلثوم اليها 
تجاوبها و قد رأت اليقينا 
15ـفلا تشمت معاوية بن صخر 
فان بقية الخلفاء فينا (9) .

ترجمه:

1ـاى چشم واى بر تو ما را يارى كن و براى امير المؤمنين اشگ بريز.

2ـما مصيبت زده در فقدان كسى هستيم كه او بهترين سواركاران و كشتى نشستگان بود. (از همه بهتر بود) .

3ـو بهترين كسى كه نعلين پوشيده و بدانها گام برداشته و سوره‏هاى مثانى و مئين قرآن را خوانده بود.

4ـو ما پيش از شهادت او زندگى خوشى داشتيم چون يار و پسر عموى رسول خدا را در ميان خودمان ميديديم.

5ـ (على عليه السلام) كسى بود كه دين خدا را بدون شك و ترديد برپا ميداشت و بفرايض آن آشكارا حكم ميفرمود.ـو هيچ علمى را (از اهل آن) مكتوم و نهان نميداشت و از جباران و متكبران هم نبود.

7ـو هر كه او را نافرمانى ميكرد وى را (براى هدايت) باتفاق و جماعت دعوت مينمود و در بريدن دست سارقين جديت ميكرد.

8ـبجان پدرم سوگند كه مردم شهر (كوفه) خاطر ما را پس از آنكه مدتى با او أنس و مصاحبت داشتيم دردناك نمودند.

9ـو آنها بنام اينكه دور ما را گرفته و ملازم ما هستند ما را فريب دادند در صورتيكه روش ملازمان اين چنين نباشد.

10ـآيا در شهر رمضان ما را با (شهادت) بهترين مردم اندوهناك و رنجيده خاطر نموديد؟

11ـ (با شهادت) كسى كه پس از پيغمبر صلى الله عليه و آله بهترين مردم بود يعنى حضرت ابو الحسن كه بهترين شايستگان و صلحاء بود.

12ـموقعيكه امامه (دختر على عليه السلام) پدرش را از دست داد (غم و اندوه او) گيسوى مرا سفيد كرد و اندوهم را طولانى نمود.

13ـ (زيرا) او بجستجوى پدرش ميگردد و چون (از يافتن او) نا اميد ميشود صدايش را بگريه بلند ميكند.

14ـو (در آنحال) اشگ چشم ام كلثوم كه مرگ پدر را ديده است گريه امام را پاسخ ميدهد.

15ـاى معاوية بن ابيسفيان ما را (در شهادت على عليه السلام) شماتت مكن زيرا بقيه خلفاء (دوازده گانه) در خانواده ما است.

مقام امامت و خلافت مسلمين پس از على عليه السلام همچنانكه آنحضرت وصيت كرده بود بامام حسن عليه السلام رسيد.عبد الله بن عباس بمسجد رفت و پس ذكر وقايع اخير بمردم چنين گفت :البته ميدانيد كه على عليه السلام فرزند خود حسن عليه السلام را براى شما خليفه قرار داده است ولى او هيچگونه اصرارى در طاعت و بيعت شما ندارد اگر نظر طاعت و بيعت داريد من او را خبر دهم و بمنظوربيعت گرفتن از شما بمسجد بياورم و اگر هم خلاف آنرا خواهانيد خود دانيد.

مردم عموما پاسخ مثبت دادند و ابن عباس آنحضرت را بمسجد برد تا مردم باو بيعت كنند،امام حسن عليه السلام بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين فرمود:

لقد قبض فى هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل و لا يدركه الاخرون بعمل...(10)

در اين شب كسى از دنيا رحلت فرمود كه پيشينيان در عمل از او سبقت نگرفتند و آيندگان نيز در كردار بدو نخواهند رسيد،او چنان كسى بود كه در كنار رسول خدا صلى الله عليه و آله پيكار ميكرد و جان خود را سپر بلاى او مينمود،پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله پرچم را بدست با كفايت او ميداد و براى جنگيدن با دشمنان دين،وى را در حاليكه جبرئيل و ميكائيل از راست و چپ همدوش او بودند بميدان كارزار ميفرستاد و از ميدانهاى رزم بر نميگشت مگر با فتح و پيروزى كه خداوند نصيب او ميفرمود.او در شبى شهادت يافت كه عيسى بن مريم در آنشب بآسمان رفت و يوشع بن نون (وصى حضرت موسى) نيز در آنشب از دنيا رخت بر بست،هنگام مرگ از مال و منال دنيا هفتصد درهم داشت كه ميخواست با آن براى خانواده‏اش خدمتكارى تهيه كند،چون اين سخنان را فرمود گريه گلويش را گرفت و ناچار گريست و مردم نيز با آنحضرت گريه كردند،امام حسن عليه السلام با اين خطبه كوتاه كه در ياد بود پدرش ايراد فرمود علو رتبت و بزرگى منزلت على عليه السلام را در افكار و انديشه‏هاى مستمعين جايگزين نمود و اين توصيف و تمجيدى كه درباره على عليه السلام نمود تعريف پدرى بوسيله پسرش نبود بلكه توصيف امامى بوسيله امام ديگر بود كه بهتر از همه كس او را ميشناخت.

امام حسن عليه السلام از مردم بيعت گرفت و سپس نامه‏اى بمعاويه نوشته و او را ضمن پند و نصيحت به بيعت خود دعوت نمود اما مسلم بود كه معاويه اين دعوت‏را نخواهد پذيرفت و دست از ظلم و ستم نخواهد كشيد زيرا او هنگاميكه على عليه السلام در قيد حيات بود و خودش نيز چندان موقعيت قوى و محكمى نداشت با على عليه السلام بيعت نكرد،اكنون كه پايه‏هاى تخت حكومتش را محكم كرده و موقعيت خود را نيز تثبيت نموده است چگونه ممكن است از حسن عليه السلام اطاعت كند؟بالاخره نامه امام حسن عليه السلام بمعاويه رسيد و چنانكه گفته شد او هم پاسخ داد كه من از تو شايسته‏ترم و لازم است كه تو با من بيعت كنى!!

از طرفى جمع كثيرى از سپاه تجهيز شده در پادگان نخيله كه على عليه السلام قبل از شهادت خود براى حمله مجدد بشام آماده كرده بود متفرق و پراكنده گشته و جز عده قليلى باقى نمانده بود،امام حسن عليه السلام با اينكه بنا بسابقه بيوفائى و لا قيدى مردم كوفه كه در زمان پدرش از آنها ديده بود ميدانست كه در چنين شرايطى جنگ با معاويه نتيجه‏اى نخواهد داشت مع الوصف با باقيمانده سپاه كه بنا بنقل ابن ابى الحديد در حدود شانزده هزار نفر بود راه شام را در پيش گرفت و دوازده هزار نفر از آنها را بفرماندهى عبيد الله بن عباس بعنوان نيروى پوششى و تأمينى بسوى معاويه فرستاد و خود در مدائن توقف نمود تا از اطراف و نواحى بگرد آورى سپاه براى اعزام بجبهه اقدام نمايد ولى معاويه با دادن يك مليون درهم عبيد الله ابن عباس را فريفت و او را بسوى خود خواند.

عبيد الله نيز در اثر حب دنيا و بطمع سكه‏هاى طلاى معاويه شبانه با گروهى از همراهانش مخفيانه فرار كرده و باردوى معاويه پيوست و در مدائن نيز حوادث ديگرى روى داد كه موجب تفرقه و اختلاف در ميان سپاهيان امام گرديد و كليه شرايط لازمه را كه يك واحد عملياتى در جبهه دشمن بايد داشته باشد از ميان برد و در نتيجه امام حسن عليه السلام با توجه باوضاع و احوال و با در نظر گرفتن مصلحت اسلام و مسلمين از روى ناچارى و اجبار بمتاركه جنگ كه در آنموقع حساس تنها راه حل منطقى و عقلانى بود پرداخته و با قيد شرايطى با معاويه صلح نمود (11) .

پى‏نوشتها:

(1) طبيب بايستى بمعاويه ميگفت تو كه چند لحظه تحمل يك قطعه آهن سرخ شده را ندارى پس در نتيجه طغيان و ريختن اينهمه خون مردم چگونه براى هميشه تحمل آتش سوزان دوزخ را خواهى نمود؟اين نيست جز اينكه تو بروز جزا ايمان نياورده‏اى!

مؤلف.

(2) بنا بروايت شيخ مفيد ابن ملجم و همراهانش در داخل مسجد نزديك در ورودى كمين كرده و بمحض ورود على عليه السلام شمشيرهاى خود را غفلة بر آنحضرت فرود آوردند شمشير شبيب بطاق مسجد گرفت ولى شمشير عبد الرحمن بفرق مبارك وى اصابت نمود.

(3) سوره مباركه طه آيه .55

(4) نهج البلاغه

(5) مقاتل الطالبيينـارشاد مفيدـاعلام الورىـكشف الغمهـبحار الانوار جلد 42ـاثبات الوصيه مسعودى.

(6) ارشاد مفيد جلد 1 باب 1 فصل 6 حديث .4

(7) كتاب رنگارنگ جلد .1

(8) منتخب التواريخ ص .142

(9) مجالس السنيه ص 185ـمقاتل الطالبيين ص .35

(10) ارشاد مفيد جلد 2 باب اولـمقاتل الطالبيين.

(11) براى توضيح و آگاهى بيشتر بكتاب حسن كيست؟تأليف نگارنده مراجعه شود.در اين كتاب علل و جهات صلح امام حسن با معاويه تجزيه و تحليل گرديده و بطور مبسوط و مستدل در پيرامون فلسفه آن بحث شده است.

 

 

 

 
Images may be subject to copyright.Send feedback

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 122
برچسب‌ها: شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , شهادت امام علی (ع) , همه زندگیم , اسد سرخی , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
نظرات
 
 
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱) 
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲) 
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳) 
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴) 
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
۱. قرآن در آن نازل شده است.
۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.
۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود.
۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.
۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:
«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»

۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:
«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»

۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.
۴) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 151
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393
نظرات

روز بهزیستی و تامین اجتماعی

 

 

روز بهزیستی و تامین اجتماعی

 

روز بهزیستی و تامین اجتماعی

۲۵ تیرماه هر سال در کشورمان ایران« روز بهزیستی و روزتامین اجتماعی »نامگذاری شده است. سازمان بهزیستی کشور، به موجب لایحه قانونی سال ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ٢١ و ٢۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در زمینه تحقق عدالت اجتماعی تشکیل شده است.

 

سازمان بهزیستی به منظور نیل به اهداف خود با اتخاذ تدابیر لازم و حمایتهای گوناگون از کودکان نیازمند، زنان و کودکان بی سرپرست، ابن السبیل (در راه ماندگان) و نیز عرضه خدمات توانبخشی به معلولان جسمی و ذهنی، مبتلایان به بیماریهای صعب العلاج، معتادان و ناسازگاران اجتماعی و هم چنین پیشگیری از معلولیتها و آسیبهای اجتماعی و غیره با توجه به حفظ ارزشها و کرامات والای انسانی و تکیه بر تعاون و همیاری مردم نیکوکار و همکاریهای نزدیک روحانیون متعهد و سایر طبقات دلسوز کشور تلاش می کند.

 

بی تردید، سلامت جسم و روان، زیربنایی ترین عامل پیشرفت و تکامل یک جامعه است و امروزه برای دستیابی به این هدف با اجرای برنامه های پیشرفته بهداشتی و بهزیستی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته افراد جامعه از دوران شیرخوارگی تا پایان زندگی تحت مراقبت قرار می گیرند و سازمانهای ذی ربط با دقت در مواد غذایی و تغذیه، سالم سازی محیط زندگی، توسعه برنامه های مختلف، پیشگیری و غیره مانع بروز بسیاری از امراض و معلولیتها می شوند تا سلامت مردم تأمین شود.

 

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند:

«آگاه باشید که از جمله بلاها فقر و ناداری است و سخت تر از ناداری بیماری تن و سخت تر ار بیماری تن بیماری قلبی است».

و در اهمیت تندرستی همین بس که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در پاسخ سؤالی که اگر شب قدر را درک کردیم چه چیزی از خدای خود طلب کنیم؟

حضرت جواب دادند: عافیت را.

 

بی شک اگر کسی این سخن گوهربار امام صادق علیه السلام را بشنود که فرمودند:

«کل شیءٍ تکون فیه المضرةَ عَلَی اِلاْنسانِ فی بَدَنِهِ فَحَرامٌ اَکْلُهُ اِلا فی حالِ الضُّرورَة »

«خوردن هر چیزی که برای بدن انسان مضر باشد حرام است مگر در حال ضرورت».

بنابراین با توجه به احادیث و روایات، لازم است برنامه پیشگیری از بیماریهای جسمی و اخلاقی و آسیبهای اجتماعی به منظور حفظ و تأمین بهداشت جسمی و روانی جامعه از دوران شیرخوارگی آغاز شود. با در نظر گرفتن آیه شریفه:

 

«مَنْ اَحْیاها فکانما احیا النّاس جمیعاً».

و هر کس که نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده است.

می توان به اهمیت واقعی پیشگیری پی برد و جان انسانها را قبل از این که دچار گرفتاری شوند نجات دهیم.

 

خدمات بهزیستى در ایران:

با توجه به فرهنگ غنى اسلام و مردم در ایران، از دیربازهمواره طیف وسیعى از خدمات اجتماعى توسط خانواده ها، افراد نیکوکار، روحانیت و مساجد ارائه مى شده و موسسات اجتماعى کوچک و بزرگ با تکیه بر نهاد وقف، نه تنها در حوزه بهزیستى بلکه در سایر امور فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى به فعالیت مى پرداخته است.نمونه چنین مراکزى، مکتبخانه ها، مدارس، حوزه هاى علمیه، شفاخانه ها، بیمارستانها، کاروانسراها و… که طى قرون متمادى ساخته و دایر شده است مى باشند.

افزایش مراودات تجارى، سیاسى و فرهنگى در قرون اخیر با همسایگان و دولتهاى منطقه منجر به بروز تغییراتى در برخى از حوزه هاى اجتماعى و اقتصادى شده است.

 

در حوزه بهزیستى اولین یتیم خانه ایران به سبک شبانه روزى مستقل در تهران محل انبار گندم سابق) و در دوران ناصرالدین شاه ایجاد شد. از آن زمان به بعد موسسه هاى مختلفى از سوى دولتها یا افراد و گروههاى خیر براى حمایت از نابینایان و ناشنوایان، معلولین ذهنى و جسمى و همچنین نیازمندان و بى سرپرستان به وجود آمد که خدمات آنها عموماً جنبه رفاهى و آموزشى داشته است.

 

تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى تشکیلات متمرکزى براى ارائه خدمات بهزیستى وجود نداشت و خدمات نسبتاً مشابهى به صورت پراکنده توسط دستگاههاى مختلف ارائه مى شد. تعدادى از این سازمانها عبارت بودند از:

 

 

روز بهزیستی و تامین اجتماعی

 

 

- سازمان ملى رفاه خانواده ایران

- سازمان بهزیستى و آموزش کودکان و نوجوانان

- سازمان ملى بهزیستى ناشنوایان ایران

- سازمان ملى رفاه ناشنوایان ایران

- سازمان ملى رفاه نابینایان ایران

- سازمان زنان

- جمعیت حمایت از اطفال بى سرپرست

پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران سازمان بهزیستى کشور در بیست و چهارم خرداد ماه ۱۳۵۹ براساس مصوبه شوراى عالى انقلاب اسلامى تشکیل شد.

 

شهید دکتر محمد على فیاض بخش پس از آن که به پراکندگى سازمانهاى رفاهى و توانبخشى کشور و عدم هماهنگى لازم بین آنها پى برد، با کمک و همفکرى شهید سید محمد باقر لواسانى و تنى چند از همفکرانش لایحه تشکیل سازمان بهزیستى کشور را به شوراى انقلاب پیشنهاد کرد و پس از تصویب آن با کار پیگیر و مستمر به سازماندهى تشکیلات و برنامه ریزى براى فعالیت نوین سازمان بهزیستى پرداخت و در مدت کوتاهى توانست ارگان دولتى و کار آمدى براى خدمت به محرومان و مستضعفان کشور ایجاد کند.

 

 در تاریخ ۲۹/۹/۵۹ سازمان تربیتى شهردارى تهران نیز به بهزیستى واگذار شد و در تاریخ ۱۶/۱۰/۱۳۶۳ بر پایه مصوبه مجلس شوراى اسلامى، بار دیگر سازمان بهزیستى در شمار سازمانهاى وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى قرار گرفت .

 

اصولاً بهزیستى به مجموعه متشکل از تدابیر، خدمات، فعالیتها و حمایتهاى غیر بیمه اى اطلاق مى شود که به منظور بسط رحمت اسلامى در جامعه و حفظ ارزشها و کرامات انسانى، با تکیه بر کمکهاى مردمى و همکارى نزدیک سازمانهاى ذى ربط انجام مى شود و گسترش خدمات توانبخشى، حمایتى، بازپرورى و کمک به تامین حداقل نیازهاى اساسى گروههاى محروم و کم در آمد را مد نظر دارد.

 

کانون اصلى فعالیتها و برنامه هاى سازمان بهزیستى، پیشگیرى از فرو پاشى زندگى افراد و خانواده هایى است که به علت مشکلات اقتصادى و ناهنجاریهاى اجتماعى و فرهنگى دچار آسیب پذیرى و ناتوانى هاى محتلف شده اند و یا از معلولیتهاى جسمى و روانى رنج مى برند. بدون تردید، خدمت رسانى به این گروهها با کیفیت مطلوب هنگامى امکان پذیر خواهد بود که یک نهاد ویژه برخوردار از توان تخصصى، اقتصادى، اجرایى و سیاسى قوى به شکل منسجم جنبه هاى گوناگون خدمات مورد نیاز محرومان و مستضعفان را عهده دار شود.

 

روشهاى موجود براى ارائه خدمات بهزیستى:

خدمات بهزیستى در سه بخش به نیازمندان و مددجویان ارائه مى شود:

- امور فرهنگى و پیشگیرى

- امور اجتماعى

- امور توانبخشى

 

در بخش امور فرهنگى و پیشگیرى، دفاتر زیر خدمات لازم را انجام مى دهند:

 

- دفتر آموزش و پروهش: وظیفه تحقیق و پروهش پیرامون علل بروز معلولیتها و دریافت عوامل اصلى ایجاد آسیبهاى اجتماعى را بر عهده دار دارد. همچنین تربیت نیروهاى انسانى مورد نیاز و بازآموزى نیروهاى موجود متناسب با تغییرات جامعه از وظایف این دفتر است .

دفتر پیشگیرى از معلولیتها و آسیبهاى اجتماعى:

وظیفه ارائه آموزش هاى مناسب به جامعه با بهره گیرى از روشهاى منطقى و تکیه بر دستاوردهاى پژوهشى را بر عهده دارد.

در بخش امور اجتماعى کار از پیچیدگى فراوانى برخوردار است. بازآموزى و بازپرورى گروهاى چون معتادان، متکدیان، زنان ویژه، فرزندان بدون سرپرست، زنان بى سرپرست و مانند اینها نیازمند مشارکت عمومى و یارى همه جانبه است. به این منظور باید مربیان، روانشناسان و مددکاران اجتماعى ورزیده به کار گرفته شوند.

 

همچنین تفکر جامعه نسبت به این گروهها باید دگرگون شود و روشهاى صحیح ارائه کمک به افراد جامعه آموزش داده شود. از سوى دیگر باید زمینه اجتماعى مناسب براى پذیرش افراد پس از طى دوره بازآموزى و بازپرورى فراهم شود. روشن است که این همه، نیازمند عزمى ملى و کار و تلاش شبانه روزى و خستگى ناپذیر است.

 

در بخش امور اجتماعى خدمات لازم از طریق سه دفتر ارائه مى شود:

- دفتر امور کودکان و نوجوانان

- دفتر امور خانواده هاى بى سرپرست و نیازمند

- دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعى

دفتر امور کودکان و نوجوانان مسئولیت پرداختن به امور مربوط به کودکان سرراهى، کودکان خانواده هاى از هم گسیخته، فرزندان والدین زندانى، فرزندان والدین متوارى، فرزندان والدین بدون صلاحیت و مانند اینها را بر عهده دارد.

 

ارائه خدمات شیر خوارگاهى سازمان براى نگهدارى تربیت و آموزش ‍ کودکان و به فرزند خواندگى دادن برخى کودکان مجهول الهویه به خانواده هاى داراى صلاحیت در قالب برنامه شبه خانواده از دیگر اقدامات و وظایف این دفتر به شمار مى رود.

 

مرکز اجرایى تحت نظارت این دفتر، وظیفه نگهدارى، تربیت و آموزش ‍کودکان تحت سرپرستى خود را تا مرحله اجتماعى شدن، ازدواج، اشتغال بازتوانى و ترخیص به عهده دارد. همچنین مهد کودک هاى سازمان بهزیستى، وزارتخانه ها و دیگر سازمانها و نیز مهد کودک هاى خصوصى در سراسر کشور با نظارت این دفتر فعالیت مى کنند.

 

دفتر امور خانواده هاى نیازمند و بى سرپرست، وظیفه بررسى مسائل و مشکلات و برنامه ریزى بازتوانى مادى و معنوى خانواده هاى زیر پوشش را به عهده دارد.

دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعى به امور معتادان، زنان ویژه و متکدیان از طریق بررسى مسائل و مشکلات فردى، گروهى، اجتماعى، خانوادگى و نیز شناسایى راههاى بازپرورى آنان مى پردازد.

 

خدمات امور توانبخشى:

سازمان بهزیستى از طریق دفاتر توانبخشى و امور اجتماعى معلولین، توانبخشى حرفه اى و دفتر توانپزشکى و وسایل توانبخشى به معلولین جسمى و ذهنى، خدمات توانبخشى ارائه مى کند. دریافت کنندگان خدمات از این بخش، نابینایان، ناشنوایان و معلولان جسمى-حرکتى هستند. افراد داراى معلولین ذهنى با توجه به بهره هوشى به سه گروه عمیق (ایزوله )، تربیت پذیر و آموزش پذیر تقسیم مى شوند. همچنین معلولین جسمى و ذهنى توام که از بدترین نوع معلولیتها است، زیر پوشش این بخش هستند.

تعداد بازدید از این مطلب: 147
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 22 تير 1393
نظرات

ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق)
سید جوانان اهل بهشت، سبط اکبر، ریحانة الرسول حضرت امام حسن مجتبی (ع) در 15 رمضان سال سوم (و به روایتی سال دوم) هجری قمری در مدینهٔ منوره به دنیا آمد. کنیهٔ آن حضرت، ابومحمد و القاب ایشان، تقی، زکی و السبط می‌باشد. امام حسن مجتبی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خویش، مدتی امور خلافت مسلمانان را عهده دار گردید و مهیای جنگ با معاویة بن ابی سفیان شد.

اما آن حضرت در پی خیانت گروه زیادی از یاران و لشکریانِ خود، تن به صلح با معاویه داد و از آن پس خلافت را رها کرد. امام حسن مجتبی (ع) پس از مدتی از کوفه به مدینه بازگشت و به ارشاد، هدایت و امامت جامعهٔ اسلامی پرداخت.

شکست سپاه "محمدعلی شاه" به فرماندهی "کلنل لیاخوف" از مشروطه طلبان (1288 ش)
در پی اعمال مستبدانه محمدعلی شاه قاجار و سرکوب آزادی خواهان، تعدادی از مشروطه طلبان به فکر فتح تهران و سرنگونی شاه افتادند. از این رو به سمت پایتخت به راه افتادند و وارد شهر شدند. پس از آن که نیروهای محمدعلی شاه، در نبردهای مختلف از قوای مشروطه شکست خوردند، سرانجام درگیری نهایی در تهران روی داد و مشروطه‌طلبان به راحتی تهران را تسخیر کردند. با ورود مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان به تهران، محمدعلی شاه قاجار که خود را در برابر آنان ناتوان دید به سفارت روسیه پناهنده گردید. پس از آن، لیاخوف روسی فرمانده قزاقان نیز خود را به سپهدار اعظم، فاتح تهران تسلیم کرد و شمشیر خود را از کمر باز کرده، به عنوان تسلیم در مقابل وی بر زمین نهاد. ساعت چهار بعدازظهر همان روز، جلسه مهمی شامل پانصد تن از نمایندگان مجلس، بزرگان پایتخت و آزادی‌خواهان معروف در بهارستان منعقد شد. این مجلس تاریخی که تحت عنوان مجلس عالی فوق العاده انعقاد یافت، محمدعلی شاه را که به سفارت روس پناه برده بود، از سلطنت عزل کرد و پسر دوازده ساله او، احمد میرزا ولیعهد را به سمت شاهنشاهی ایران اعلام نمود.

رحلت فقیه جلیل و عالم بزرگوار، آیت اللَّه "سیدمحمد وحیدی شبستری" (1379 ش)
آیت اللَّه سید محمد وحیدی شبستری در سال 1295 ش در آذربایجان شرقی زاده شد. در 18 سالگی راهی قم شد و چندسال بعد بنا به دعوت مکرر مردم زادگاهش و دستور آیت اللَّه حجت به شبستر بازگشت و نزدیک به ده سال در آن سامان به خدمات بزرگ علمی و دینی پرداخت. آیت اللَّه وحیدی در 37 سالگی به قم بازگشت و به تدریس خارج فقه و اصول و نیز شرکت در درس آیت اللَّه بروجردی مشغول شد. معظم له که از آیت اللَّه حجت و سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد داشت، در نشر مذهب اهل بیت (ع) در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان، کوششِ بسیار می‌نمود و علاوه بر تاسیس مساجد و حسینیه‌های فراوان در این دو استان، مبلغان بسیاری به آن سامان می‌فرستاد. آیت اللَّه وحیدی با آغاز نهضت اسلامی، همگام با دیگر مراجع تقلید به سخنرانی و صدور اعلامیه و پیام‌های متعدد پرداخت و نقش مثبتی ایفا نمود. از این فقیه فرزانه آثار متعددی بر جای مانده که حاشیه بر عروةُ الوثقی، حاکمیت پیرامون خاتمیت و رفع شبهات، پنجاه مجلس و شرح وسیلةُ النجاة، از آن جمله‌اند. سرانجام آن فقیه بزرگوار در 22 تیرماه 1379 ش برابر با دهم ربیع الثانی 1421 ق در 84 سالگی دار فانی را وداع گفت و در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) مدفون شد.

درگذشت ابوالحسن علوی طباطبایی منتقد و مترجم و از فعالان مطبوعاتی (1390 ش)
علوی طباطبایی متولد سال 1324 در شهر بروجرد و از نوادگان آیت‌الله العظمی بروجردی بود. تحصیلات عالیه خود را در رشته زبان و ادبیان انگلیسی ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد و همچنین در رشته ارتباطات مدرک کارشناسی ارشد را دریافت کرد. او فعالیت مطبوعاتی خود را از سال 1344 با نوشتن نقد فیلم و ترجمه مقالات و مصاحبه برای نشریات آغاز کرد. از جمله فعالیت‌های علوی طباطبایی می‌توان به ترجمه و تألیف 20 کتاب سینمایی از جمله «ایدئولوژی سیاسی و نیروی مقاومت تبلیغاتی در سینما»، «سینمای جنگی»، «فرهنگ فیلم‌نگاری»، «سینمای یاسوجیرو اوزو» و «سینمای داستانی جنگ، از کابوس تا حماسه» اشاره کرد. همکاری به عنوان نویسنده برنامه‌های سینمایی در صداوسیما، همکاری با جشنواره فیلم فجر (1375-1362)، تدریس تاریخ سینما و تحلیل فیلم در مجتمع دانشگاهی هنر، مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، جهاد دانشگاهی (1377-1366)، عضویت در کمیته انتخاب و هیئت داوران جشنواره فیلم رشد (1366-1365) و عضویت در شورای بررسی فیلم مجامع فرهنگی و هنری (1366-1363) از دیگر فعالیت‌های او بود. مرحوم علوی طباطبایی سال 1388 در سومین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران مورد تجلیل قرار گرفت. او همچنین عضو وبلاگ نخبگان خبرآنلاین بود و آخرین مطلب خود را 31 فروردین امسال در وبلاگ خود منتشر کرد.

حرکت مسلم ابن عقیل (ع) از مکه به سوی کوفه (60 ق)
اعزام حضرت مسلم (ع) از سوی امام حسین (ع) به جانب کوفه پس از نامه‌های پی‌در پی و دسته‌جمعی کوفیان به امام حسین (ع) و دعوت از آن حضرت جهت برپا نمودن حکومت اسلامی و مبارزه با یزید بن معاویه بود. مردم کوفه گرچه در ابتدا استقبال شایانی از مسلم بن عقیل (ع) به عمل آوردند ولیکن با تطمیع و تهدید حکومت عبیداللَّه بن زیاد، سرانجام نمایندهٔ امام را تنها گذاشته و پس از مدتی حضرت مسلم بن عقیل به دست ابن‌زیاد به شهادت رسید.

ولادت "شیخ طوسی" دانشمند بزرگ اسلام و مؤسس حوزهٔ علمیهٔ نجف (385 ق)
محمدبن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی در 23 سالگی برای کسب علوم روز راهی بغداد گردید و در حوزهٔ درس شیخ مفید و سید مرتضی جای گرفت. پس از رحلت سید مرتضی در سال 436 ق، شیخ طوسی پیشوای مذهب تشیع گردید و دوازده سال بعد از سید مرتضی، در بغداد زعامت شیعیان را برعهده گرفت. حلقهٔ درسی شیخ طوسی پذیرای صدها عالم فاضل شیعه و سنی بود و دانشوران بزرگی در حلقهٔ درس او پرورش یافتند. آثار مکتوب شیخ طوسی، جزو مهم‌ترین و معتبرترین کتب شیعه می‌باشند که کتب "تهذیب" و "استبصارِ" ایشان از ارکان حدیث شیعه هستند. شیخ طوسی را تدوین کنندهٔ اساسنامهٔ مکتب تشیع در فرهنگ و تمدن اسلامی می‌شناسند. شیخ طوسی در اواسط قرن پنجم هجری، حوزهٔ عظیم نجف اشرف را بنیان نهاد و اولین دانشگاه شیعه را تاسیس کرد. سرانجام این عالم نامدار پس از عمری تلاش و خدمت، در محرم سال 460 ق در 76 سالگی به لقای معبود شتافت و در منزل مسکونی‌اش در نجف اشرف به خاک سپرده شد.

در گذشت حمید سمندریان، کارگردان و استاد پیشکسوت تئاتر ایران (1391 ش)
حمید سمندریان در ۹ اردی‌بهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. وی پس از اتمام دورهٔ دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دورهٔ مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد. برخورد با تئاتر آن‌قدر برایش جذاب بود که مجالی برای موسیقی نمی‌گذاشت و به همین دلیل برای همیشه از موسیقی خداحافظی کرد. سمندریان طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجستهٔ تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفه‌ای مشغول به کار شد.

وی پس از پایان این دوره به دعوت ادارهٔ هنرهای نمایشی دراماتیک ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت و به‌سرعت نمایشنامهٔ دوزخ یا در بسته اثر ژان پل سارتر را در تالار نوبنیاد همین اداره به روی صحنه برد و فعالیت‌های خود را به شکل پیوسته در عرصهٔ تئاتر ادامه داد؛ همچنین با همکاری مهدی فروغ به تأسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد. پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و کار تدریس را بدون وقفه تا پایان عمر در دانشگاه‌های تهران و کلیهٔ دانشگاه‌های تئاتری ادامه داد. در سال ۱۳۷۳ به تأسیس کلاس‌های آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آن‌جا دانش‌آموخته شدند و به عرصهٔ حرفه‌ای هنر وارد شدند. ایشان به دلیل بیماری سرطان کبد، صبح روز پنجشنبه 22 تیر ماه 1391 دارفانی را وداع گفت.

شهادت "زین الدین بن علی بن احمد" معروف به "شهید ثانی" فقیه نامور شیعه (965 ق)
زین الدین بن علی بن احمد معروف به شهید ثانی در سال 911 قمری دیده به جهان گشود. او پس از مدتی علاوه بر فقه شیعه، نسبت به فقه سایر مذاهب اسلامی‌نیز تبحر یافت. شهید ثانی به شهرهای مختلفی در شام، فلسطین، لبنان، مصر و آسیای صغیر سفر کرد و تشنگان علم و معرفت را مستفیض نمود. معاندین که تحمل این عالم فرزانه را نداشتند، طرح قتلش را ریخته و ناجوانمردانه او را در 54 سالگی به شهادت رساندند. از شهید ثانی آثار فراوان و متنوعی بر جای مانده است که "شرح لُمْعِه"، "غایةُالمُراد"، "مسالِک الافهام" و "روضُ الجنان" از جملهٔ آن‌هاست.

هفتهٔ کمک به محرومان و مستضعفان (15 تا 21 رمضان)
ماه مبارک رمضان، ماه دستگیری از مستمندان، فقیران و درماندگان است. گرچه انفاق در راه خدا در تمام ایام سال دارای پاداش و ثواب است اما در ماه مبارک رمضان دارای فضیلت برتری است؛ همچنان که رسول گرامی اسلام (ص) در خطبه شعبانیه فرمودند: «وتصدّقوا علی فقرائکم و مساکینکم»- و بر تهیدستان و مستمندان جامعه خویش انفاق کنید- تا جایی که حضرت یکی از نامهای این ماه را «شهر المواساة»- ماه همدردی- نامیده و مردم را به حمایت و دستگیری از فقیران و مستضعفان فراخوانده است؛ لذا از تاریخ 15 تا 21 رمضان المبارک به عنوان هفته اطعام نیازمندان واکرام ایتام از سوی کمیته امداد حضرت امام خمینی (ره) نامگذاری شده است.

آتش‌سوزی بزرگ شهر رُم پایتخت امپراتوری روم (64 م)
نرون امپراتور خون‌ریز و سفاک روم که در 17 سالگی موجب قتل پدرخوانده‌اش شد، به مدت 14 سال بر مسند امپراتوری تکیه زد. حکومت وی با وعده‌های طلایی آغاز شد اما از آنجا که مردی ضعیف‌النفس و تحت تاثیر اطرافیان بود به دیکتاتوری روی آورد. از حوادث مهم تاریخ حکومت نرون، وقوع آتش‌سوزی در شهر رم بود که به دستور وی در تاریخ 13 ژوئیه سال 64 م انجام گرفت. از آن جا که بسیاری از بناها در آن زمان از چوب بود، در مدت کوتاهی، قسمت اعظم شهر باستانی رُم، در کام آتش فرو رفت و عده زیادی از اهالی این شهر بزرگ کشته شدند. این آتش‌سوزی همه شهر را فرا گرفت و مدت 6 روز ادامه داشت به طوری که از 14 محله شهر فقط 4 محله باقی ماند. این آتش سوزی بهانه مناسبی به نرون امپراتور خون‌ریز روم داد تا با متهم کردن مسیحیان به دست داشتن در ایجاد حریق رُم، بیش از یک‌صد هزارتن از آن‌ها را قتل عام کند. دیکتاتور روم سپس طرح شهر جدیدی بر خاکسترهای شهر سوخته، ریخت اما چهار سال بعد از آن در 8 اوت سال 68 م در پی قیام مردمی مجبور به خودکشی گردید.

تشکیل قدیمی ترین ارتش جهان در سوئیس در دوره جدید (1400 م)
در سیزدهم ژوئیه 1400 م قدیمی‌ترین ارتش جهان که از بدو تأسیس تاکنون به همان صورتْ باقی مانده و حتی لباس‌های افراد آن نیز عوض نشده است، تأسیس شد. تعداد افراد این ارتش کوچک و منظم، 83 نفر و از مردم سوئیس بود. این ارتش که همیشه نفرات آن سوئیسی هستند در این روز برای حفاظت رهبر کاتولیک‌های آن روز شکل گرفت و هنوز هم پس از گذشت بیش از شش‌صد سال، وظیفه حفاظت از پاپ را در واتیکان برعهده دارند.

پایان سفر تاریخی، علمی و تحقیقاتی "جِیمز کوک" دریاسالار انگلیسی (1771 م)
سفر تاریخی جِیمز کوک دریا سالار معروف انگلیسی به نیم کره جنوبی زمین، از 26 ژوئیه سال 1768 م آغاز شده بود و سه سال به طول انجامید. این سفر در 13 ژوئیه 1771 م پایان یافت و در جریان آن، یک تیم از دانشمندان علوم طبیعی برای بررسی گیاهان، جانوران و ساکنین نیم کره جنوبی و یک تیم برای رَصد سیاره زهره شرکت داشتند.

امضای قرارداد اتحاد بین شوروی و انگلستان در جریان جنگ جهانی دوم (1941 م)
هنگامی که هیتلر نقشه حمله به شوروی را در سر می‌پروراند، تصور می‌کرد که این حمله حرکتی بر ضد کمونیسم است و لذا واکنش مخالفان غربی کمونیسم را بر نخواهد انگیخت. اما بزرگ‌ترین خطای هیتلر یا در واقع، اشتباه محاسبه او در حمله به روسیه این بود که فکر می‌کرد مخالفت انگلیس و امریکا با کمونیسم، زمینه مساعدتری برای سازش او با غرب فراهم خواهد آورد و یا حداقل امکان سازشی بین استالینِ کمونیست و چرچیل و فرانکلین روزولتِ ضد کمونیست علیه او وجود نخواهد داشت. برخلاف تصور و انتظار او، چرچیل و روزولت فردای حمله آلمان به روسیه در 24 ژوئن 1941 م آمادگی خود را برای همکاری با استالین در برابر هیتلر اعلام داشتند، زیرا آنها هیتلر را خطر بزرگ‌تر و نزدیک‌تری می‌دانستند و معتقد بودند که اگر هیتلر بتواند روسیه را شکست دهد و بر منابع عظیم ثروت آن کشور دست یابد دیگرهیچ قدرتی قادر به جلوگیری از تسلط وی بر جهان نخواهد شد. استالین از پیام‌های کمک و همدردی چرچیل و روزولت استقبال کرد و به دنبال آن، نماینده‌ای از طرف دولت انگلستان برای عقد یک قرارداد دوستی و اتحاد عازم مسکو شد. بر اساس این قرارداد که در روز 13 ژوئیه 1941 م در مسکو به امضا رسید، انگلیس و شوروی در برابر خطر آلمان متحد شدند و متعهد گردیدند که هیچ یک به عقد قرارداد جداگانه با آلمان مبادرت نکنند. در ادامه انعقاد قرارداد دوستی انگلیس با شوروی، امریکا آمادگی خود را برای ارسال تجهیزات نظامی به شوروی اعلام کرد و زمینه‌های اشغال ایران از جانب انگلیس، امریکا و شوروی فراهم گردید.

ضد حمله ایران علیه عراق موسوم به عملیات رمضان - کربلای 4 در بغداد (1361 ش)
هفتمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد قرار بود در بغداد تشکیل شود و این کشور میزبان سران این جنبش در بغداد در اوایل دهه 1360 ش (1980 م) باشد. در این میان عراق به شدت می‌کوشید با آماده کردن تاسیسات و تهیه زودرس پیش‌نویس بیانیه اجلاس، کشورهای عضو را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داده، با یک وجهه بین‌المللی موثر، عنوان متجاوز را از خود دور سازد. اما جمهوری اسلامی ایران با محل اجلاس مخالفت نمود و تلاش‌های وسیعی را جهت عدم برگزاری اجلاس در بغداد به انجام رساند زیرا شخصی همانند صدام حسین را که به اصول عدم تعهد پایبند نبود، شایستگی ریاست جنبش را نداشت.

در این میان امنیت بغداد به عنوان محل تشکیل اجلاس هفتم سران مورد بحث قرار گرفت تا اینکه با عملیات نظامی ایران علیه عراق موسوم به عملیات رمضان - کربلای 4 در 22 تیرماه 1361 ش برابر با 13 ژوئیه 1982 م و بمبارانِ بغداد توسط تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، فشاهاری جدیدی بر بغداد وارد آمد و اعضای جنبش نسبت به امنیت پایتخت عراق مردد شدند. این فشار سرانجام بدین جا انجامید که سران عراق در مرداد آن سال، از میزبانی اجلاس سران انصراف داده و هند به عنوان میزبان جدید کنفرانس معرفی شد.

 

پیامک به مناسبت میلاد امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی

*سلام بر لحظه‏هایی که تو را آوردند!

سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!

سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!

سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!

سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!

سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

*تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی مشکل گشایی می کند.

در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت.

*مهمانی حق چه باصفا شد

میلاد امام مجتبی شد

ماه رحمت، سفره اش گسترده شد

زنده از فیضش جهان مرده شد

*آسمان پرگشته از شادی و شور

آمده از لطف حق میلاد نور

*میلاد حسن(ع) خسرو دین است امشب

شادی و سرور مؤمنین است امشب

از یمن قدوم مجتبی(ع) طاعت ما

مقبول خداوند مبین است امشب

*شمس عفت زگریبان، قمر آورده برون

نخله ی فاطمه، اول ثمر آورده برون

بوالحسن را حسنی داده خداوند و حسن

از افق، رخ پی اهل نظر آورده برون

آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نیم

چون نبی معجز شق القمر آورده برون

*دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینم

کاید از ره آن نگار دلنواز و نازنینم

گفتم ای مه از کدامین آسمان باشی؟ بگفتا

شمس ایوان ولایت، عُروَة الوثقای دینم

من همان ماه تمامم، جلوه ی ماه صیامم

شاهد صلح و قیامم، وجه رب العالمینم

تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی مشکل گشایی می کند.

*آمده نوگل ولا / روح و روان مصطفی / نور دو چشم مرتضی

فروغ چشم من رسد / زینت انجمن رسد / حسن رسد، حسن رسد

شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان / قدم گذارد به جهان

ز مقدم او، زمین چو گلشن، بگو به زهرا، چشم تو روشن

ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، مبارک ... التماس دعا

*دلخواسته هایتان را آرزو كنید ؛‌میلاد كریم اهل بیت فرا رسیده است

*میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد.

*روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید

امشب از جام تولای وی افطار کنید

*امام حسن: بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است. میلادش مبارك

*بنگر به مرتضی که در این ماه روزه را

با بوسه از لب پسر افطار می کند

*امشب خوان ماه رمضان به یمن قدوم کریم اهل بیت گسترده تر است. هوشیار باشید که بی نصیب از کنارش نگذرید.

*با عشق حسن(ع) من به جهان ناز کنم

افطارمو با نام حسن باز کنم

صد شکر که درک شب قدر رمضان

با جشن ولادتش آغاز کنم

*در جود و کرم دست خدا هست حسن(ع)

دست همه را وقت عطا بست حسن(ع)

نومید نگردد کسی از درگه او

زیرا که کریم اهل بیت است حسن(ع)

*پیامبر: به حسن(ع) شکوه و جذبه و وقار و به حسین(ع) بخشندگی و رحمت خود را بخشیدم.

*پیامبر: فرزند صالح گلی است که خدا به بندگانش می‌دهد. دو گل من در دنیا حسن و حسین اند.

*بر خوان رحمت خداوند، امروز دست کریم تو ساقی سعادت است و ما نه تشنه طهور که جرعه نوش ظهور رُخت به صف ایستاده ایم.

*در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت.

*تو مگو ما را بدان شه بار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

میلاد امام حسن(ع) مبارك

*ماه دل آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته ایم و به کرامت و مهربانی‌اش محتاجیم.

*می خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی

بعد از علی میراث دار مصطفی باشی

مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز

*آمیزه ای از رحمت و جود و سخا باشی میلاد کریم اهل بیت(ع) مبارک.

*هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم

زآنکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام

چهره ماه حسن تابید با وجه حسن

امام حسن: بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است. میلادش مبارك

*حَسَن، آینه حُسن خداوندی است؛ تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است.

*مجتبی، در آغوش پاک‏ترین مادران عالم چشم به جهان گشود و میوه قلب رسول اللّه‏ شد.

*آمد و کرامت را از پدر آسمانی‏اش آموخت و چراغ کرامتش را برای اهل زمین برافروخت.

*ثمره زندگی علی و فاطمه، پا به جهان خاکی گذاشت. خاک تا افلاک غرق نور و سرور شود.

*نیمه ماه است؛ ماهی که درهای رحمت بر روی جهانیان گشوده شده است.

*خدایا! به «کریم اهل بیت» سوگند، سایه کرامت خویش را از ما دریغ مدار!

*از بزرگواری کریم اهل بیت علیه‏السلام به دور است که هنگام نیاز و حاجت کسی، کرامت خویش بپوشاند و در انعام و اکرام به او بخل ورزد. پس دست التماس ما و دامان کریمانه او!

*پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت، یک نفس دویده‏ایم تا در بشارت ولادت او، مژده عشق بشنویم و مژدگانی مهر بگیریم.

*او که از اشراق مهربانی‏ها طلوع کرده و در بستر بخشندگی، دامن گسترده است.

او که در اولین تصویر زمینی‏اش، تبسمی شیرین به آینه نگاه پدر و مادر هدیه داده است.

او که اولین نواده نبوت است و نخستین زاده امامت.

از نسل نور است و زاده خورشید، از تبار هدایت است و قافله‏سالار مهر و امید.

*ماه دل‏آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته‏ایم و به کرامت و مهربانی‏اش محتاجیم!

*چقدر این دستان زخم‏خورده، به دستگیری کریم اهل‏بیت محتاج است!

*می‏خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی

بعد از علی میراث‏دار مصطفی باشی

مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز

آمیزه‏ای از رحمت و جود و سخا باشی

*حضرت رسول(ص) فرمودند: هر که حسن(ع) و حسین(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هرکه ایشان را دشمن بدارد، مرا دشمن دانسته است.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 128
برچسب‌ها: ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , اسد سرخی , همه زندگیم , اسد سرخی , ولادت سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع)(3 ق) , همه زندگیم , اسد سرخی , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده :
تاریخ : شنبه 21 تير 1393
نظرات

گوهر عفاف و نقش انسان سازي زن

 

 

 

 شوراي فرهنگ عمومي كشور سالروز قيام مردم مشهد عليه كشف حجاب را به عنوان روز عفاف و حجاب نام گذاري كرده است. قيام مردم مشهد و واقعه مسجد گوهرشاد در مقابله با كشف حجاب مصداق بارز مبارزه با منكري است كه هنوز متاسفانه آثار شوم آن در كشور وجود دارد.حمله قزاق هاي رضاخاني به مسجد گوهرشاد و مقاومت مردم مشهد نشان از پيشينه درخشان مردم خطه خورشيد در مقابله با تهاجم فرهنگ غرب محسوب مي شود.در واقعه مسجد گوهرشاد ماموران رضاخاني مسجد را به قتلگاه خداجويان تبديل كردند و نقطه تاريكي از خود در تاريخ به جا گذاشتند.لذا ياد و خاطره شهدا و قيام مردم مشهد بخشي از تاريخ مبارزه ملت ايران است كه بايد زنده بماند. هدف قرار گرفتن نقاط استراتژيك يكي از اصول جنگ است كه منحصر به جنگ نظامي نيست، بلكه در جنگ فرهنگي و تهاجم فرهنگي هدف قرار دادن نقاط استراتژيك از اصول مهم دشمنان است. از جمله نقاط استراتژيك نظام اسلامي ولايت فقيه، نماز و بحث حجاب و عفاف است. دشمن مي‌داند كه اگر بحث حجاب و عفاف و اين نقطه استراتژيك را بمباران كند نه تنها يك فرد كه باعث تباهي يك خانواده و در مجموع جامعه مي‌شود. حجاب و عفاف اصلا مفهوم زنانه ندارد؛ بلكه مفهومي فراتر از لباس زنان دارد به عبارتي رعايت حريم عفاف و حجاب به معناي امكان پاك‌زيستي و اعتقاد محوري در زندگي جاري انسان‌هاست.از لحاظ فطرت انساني ، انسان پس از بلوغ به طرف جنس مقابل تمايل پيدا مي كند كه اگر مسئله عفاف و حجاب نباشد، اين احساس به صورت كاذب تشديد شده و علاقه كاذب و آثار مختلفي چون فساد و فحشا را به وجود مي آورد و بر مبناي آن جرمهاي ديگري ايجاد مي‌شود.بعد از آن كه مبارزه با مسئله عفاف و حجاب به صورت بنيادين آغاز شد، جامعه غربي از نظر انساني، خانوادگي، اخلاقي و اجتماعي دچار سقوط است. علت اين است كه فرمان خداوند انجام نمي شود چون انسان براي انسان خوب بودن بايد حجاب را رعايت كند و در بخشي رعايت مسئله عفاف و حيا با حجاب بايد همراه باشد كه و اين امر در مورد مردان نيز به اندازه زنان صدق مي كند .همانطور كه دستورات اسلام براي مردان و زنان آمده است. حجاب اسلامي به بهداشت رواني جامعه كمك مي‌كند، زيرا اگر حريم ميان زن و مرد وجود نداشته باشد و زنان همه زيبايي‌هاي خود را در منظر ديد همگان قرار دهند، جنس مخالف همواره در انديشه اشباع عطش روحي و رواني خود تلاش كرده و از فعاليت‌هاي اصلي خود باز مي‌مانند كه اين امر نتيجه‌اي به جز از بين رفتن امنيت روحي و رواني هر دو آن‌ها و جامعه ندارد. يكي از فضايل اخلاقي اسلام در عرصه اخلاق جنسي رعايت حجاب و پوشش بانوان است. البته اين مسئله مختص بانوان نيست، بلكه آقايان نيز شامل اين دستور الهي هستند، اما تاكيد اسلام بر نوع پوشش بانوان به دليل ساختار خاص جسماني‌شان است.حجاب امري فطري و دروني است و در مقابل آن بي حجابي از عوامل مهم هلاكت دنيوي و اخروي انسان است. اسلام به علت فطري بودن امر حجاب و تاثيرات آن بر ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه، بر حجاب اسلامي تاكيد مي‌كند و مي‌توان گفت كه شخصيت و كرامت بانوان با رعايت حجاب تامين مي‌شود. رعايت حجاب در جامعه تاثير زيادي در تحكيم روابط خانوادگي و حفاظت جامعه از بي‌عفتي و آلودگي جنسي خواهد داشت.نخستين ثمره ترويج فرهنگ عفاف و حجاب رضايت خداوند متعال است كه وقتي در جامعه حاكم باشد بزرگ‌ترين نشان افتخار است. عفاف و حجاب مسئله‌اي انساني و به نوعي مربوط به همه جوامع بشري است،لذا ايجاد و تقويت بسترهاي پرورشي و تربيتي حجاب و عفاف در جامعه با جديت پيگيري مي‌شوند. بحث عفاف و حجاب تعريف فطري دارد كه شارع مقدس آن را پذيرفته است. حتي بايد اين طور تعبير كرد كه مسئله عفاف و حجاب نوعي حريم نگاه داشتن و حفاظت از آسيبهاي مادي و معنوي به انواع مختلف است. مسئله حجاب تنها فطري نيست بلكه غريزي هم محسوب مي شود . نشانه غريزي بودن حجاب اين است كه آن را در موجوات غير انسان نيز مشاهده مي كنيم به طوري كه حفاظت آنها از خانواده خود گوياي اين مطلب است. در مسئله عفاف و حجاب براي انسانها بر بحث فطري تمركز مي كنيم كه انسان مي خواهد در عالم انسان بماند و انسانيت خود را ارتقا دهد. اين آرزوي همه انسانها است. اصلي ترين وجه تمايزي كه ميان انسان و حيوان مشاهده مي شود اين است كه انسان به صورت ارادي خالق خود را شناخته و در مسير او حركت مي‌كند. اين مسير را گاهي فطرت تشكيل داده و گاهي انسان دستور آن را به واسطه پيامبر از خدا دريافت مي كند. وجه تمايز انسان براي انسان ماندن اين است كه بتواند خداي خود را با اراده بشناسد، از او اطاعت و در مسير او حركت كند و اين همان درك ماهيت  انا لله و انا عليه راجعون است كه بركل هستي جاري است. اين عبارت بيانگر حقيقتي بزرگ است كه شهيد مطهري هم در مجموعه كتابهاي انسان و ايمان به آن اشاره كرده است. اين امر را مي توان در تمام عالم مطرح كرد، پايه اي است كه تمام اديان الهي، حتي بودائيان و اديان بشرساز كاذب نيز نمي توانند آن را رد كنند. آدمها مي خواهند انسان باشند و در اين انسان بودن مهم است كه در روابط اجتماعي و فردي خود سلسه حريم هايي حفظ شود كه باعث مي شود از آسيب زدن و آسيب پذيرفتن جلوگيري كنيم. خداي متعال به نگاه به فطرت و گرايشهاي كمال‌جويانه انسان و مسيري كه انسان بايد خدايي شود، اين دستورات را قرار داده اند. روابط خانوادگي در تمام اين روابط تعريف شده تا حريم ها نشكند و احترام از بين برود. شاهد مثال همان جوامعي هستند كه به دنبال آرمانهاي باطل وغيرانساني غربي رفته اند حريم فرزند و پدر، زن و شوهر حريم خانواده و نسبت آنها بايكديگر به هم ريخته اند، اما در جامعه ما مسائل ديني، حيا و عفاف ريشه دار و در خون مردم است.  مسئله عفاف و حجاب در تمام جوامع بشري مطرح است .ما در جامعه خود به دنبال ايجاد صفات الهي، انسان شدن و ارائه الگوي حضرت زهرا در تمام ابعاد هستيم كه از اهميت ويژه اي برخوردار است اين مهم، الگو ها زمينه هاي مختلفي را مي طلبد كه يكي از آن بسترهاي مهم عفاف و حجاب است.  ثمره ديگر ترويج فرهنگ عفاف و حجاب آرامشي است كه در جامعه برپا مي‌شود.ثمره ديگر آن استحكام روابط خانوادگي است به طوري كه در غرب خانواده‌ها از هم پاشيده‌اند و در واقع خانواده‌اي وجود ندارد و هيچ‌گاه خانواده مامني براي تربيت فرزندان شايسته نيست.در واقع با رعايت حجاب و عفاف و پرهيز از مصرف‌زدگي و آنچه در جامعه‌هاي غرب وجود دارد افراد به اقتصاد خانواده جامعه خدمت مي‌كنند. هر گروهي كه براي ترويج عفاف و حجاب بكوشند علاوه بر رضاي خدا، به سلامت روحي و فرهنگي و اقتصادي جامعه خدمت كرده‌اند. از ديدگاه اسلام حجاب  سبب تحكيم روابط افراد خانواده و بر قراري صميميت و همچنين موجب حفظ سلامتي اجتماع مي شود و آرامش رواني در برابر هيجانات و التهابات بنيان ساز ايجاد مي كند. حجاب و نقش آن در استحكام خانواده از جمله اهداف متعالي اسلام است كه بايد در كانون خانواده ايجاد شود ، به طوري كه در اين فضاي صميمي خداوند زن را عامل تسكين و آرامش رواني و پيوند در خانواده معرفي مي كند. حجاب پوششي است كه مردم را در برابر تهاجمات بيروني محفوظ مي دارد. جامعه اي كه فرهنگ پوشش در آن حاكم نباشد و برهنگي در آن رايج باشد، خانواده و كل جامعه را رو به نابودي مي كشاند. اين مهم در جامعه ما كه ركن اصلي آن جمهوري اسلامي و دين مبين است نيز از جايگاهي مهم برخوردار بوده و همواره بر ضرورت رعايت آن تاكيد شده است. آنچه زن مسلمان بايد هميشه به آن آراسته و زينت داده شود، حفظ حجاب و متانتي است كه برگرفته از سيره حضرت فاطمه زهرا (س) است و اين يعني بزرگترين تكامل بشر امروز كه در حقيقت راه حقيقت را به شايستگي يافته است. در كانون گرم خانواده آنچه بايد اصل و اساس قرار گيرد، پايه‌هاي مستحكم ارتباط زن و شوهر و فرزندان است كه مي‌تواند در روابط اجتماعي و بيرون از خانه نيز تاثيرگذار باشد.كرامت و بزرگ‌‌منشي زن مسلمان به آن است كه در عين حضور فعال در جامعه بتواند معيارهاي رفتار اسلامي و رفتار درون خانواده را از هم تميز دهد و يك تعادل خوب و شايسته را در اين دو جبهه ايجاد كند.  آنچه حضرت زهرا (س) را زن ممتاز و نمونه جهان اسلام كرده است توجه به معنويت، صبر و بردباري در مشكلات، ايمان و توكل به خدا بوده است كه سبب شده اين زن بزرگ اسلام براي هميشه الگوي شايسته قرار گيرد. زنان مسلمان بايد در تبعيت از سيره فاطمه زهرا (س) به تمام ابعاد شخصيتي و زندگي او نگاه كنند.آنچه باعث شده است حضرت علي (ع) در كنار فاطمه زهرا (س) احساس تعلق و دلبستگي كند منش و شخصيت الهي‌گونه او بوده است كه باعث شده زندگي زناشويي گرم و مستحكمي را تجربه كنند. جامعه ما امروز به اين الگوهاي زيربنايي نياز دارند تا بتوانند در يك فضاي مناسب زندگي خوب و سعادتمندي را به نمايش بگذارند تا همه از پيامدهاي آن راضي و خشنود شوند. زن در لواي عفاف و در كانون خانواده مي تواند انسان هاي صالحي را تربيت كند. خانواده، سلول اصلي پيكره اجتماع است كه زن در اين پيكر اجتماع به عنوان قلب جامعه محسوب مي شود و بايستي در راه صلاح جامعه تلاش كند.زن سالم در درون خانواده سالم رشد مي يابد و از دامن اوست كه مرد به معراج مي رود. خانواده كه قلب آن زن است، بهترين پرورشگاه روح و روان و ايمان است. جامعه بي خانواده، جامعه اي آشفته و نامطمئن است، جامعه اي كه در آن مواريث فرهنگي و فكري و عقايد نسل ها به يكديگر منتقل نمي شود و تربيت انسان به راحتي و رواني صورت نمي گيرد.خانواده به عنوان مركز توليد ايمان و دين باوري است و به گفته امام خميني (ره) همان گونه كه قرآن نقش انسان سازي دارد و كارخانه انسان سازي محسوب مي شود، زن هم نقش انسان سازي دارد. يك زن بايد به بهترين سلاح، يعني سلاح حجاب و عفاف مجهز باشد تا بتواند بهترين نقش آفريني ها را داشته باشد.در دنيايي كه بيشتر سوداگري‌هاي مادي روح تعالي و معنويت را خدشه‌دار كرده است زنان مسلمان با حفظ گوهر ارزشي حجاب لحظه‌اي از راه زهرا (س) و آرمان او دست نكشيدند و اين بزرگ‌ترين افتخار براي نظام اسلامي ما است. تنها در سايه اين راه است كه مي توانيم سالم به مقصد برسيم و از فتنه هاي اين دوران (آخرالزمان) در امان بمانيم. زن مسلمان زن آزاده‌اي است كه در كنار عفاف و حجاب مي‌تواند حضور تاثيرگذار را در جامعه داشته باشد تا بتواند به دور از مادي‌گرايي صرف به ابعاد معنوي و اخلاقي نيز توجه كند. آنچه باعث مي‌شود زن امروز نتواند از حق و حقوق خود در دنيا دفاع كند اين است كه هميشه در چارچوب مادي‌گرايي و ابزاري به آنها نگاه مي‌شود در حالي كه نگرش اسلام به زن نگرش متعالي است كه ثمره آن نگاه به ابعاد شخصيتي و معنوي توام با عقل‌گرا است.امروز استكبار جهاني به سردمداري آمريكا و رژيم بي‌هويت اسرائيل مي‌كوشد تا عفاف و حجاب زنان ما را با تبليغات مسموم بگيرد اما غافل از اين هستند كه اين گوهر در وجود زنان ما است نه در ظاهر آنها. دشمنان انقلاب در 30 سال گذشته با دلفريبي‌هاي زياد كوشيدند زنان و دختران ما را از مسير حقيقي حجاب و عفاف خارج كنند اما هميشه تير آنها به سنگ خورده است.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 164
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 19 تير 1393
نظرات

سربازان رهبری.










مقام معظم رهبری امام خامنه ای حفظه الله:

وزارت اطلاعات به همت نیروهای با ایمان، متعهد،

متخصص، دلسوز و انقلابی خدمات بزرگی برای انقلاب

انجام داده است و اكنون پایگاه عظیم مبارزه و جهاددر

عرصه‌ی‌ جنگ اطلاعاتی در دنیای امروز است.


 

کسانی که مدتها قبل از انتخابات و تا همین امروز درگیر مسائل امنیتی فتنه

پیچیده 88 بوده و هستند!

 

این عزیزانی که در شب ها و روزهایی که ما به راحتی در رفت آمدیم و آسوده

می خوابیم برای حفظ امنیت این مملکت همراه با سایر نهادهای انتظامی و

امنیتی هوشیار و بیدار از مال و جان و ناموس ما صیانت می کنند.

این عزیزانی که حتی بعد از شهادتشان در عملیات هایی که به همین منظور

شرکت می کنند گمنام می مانند و خبری از مراسم و یادبود و تجلیل از آنها

نیست.

 

یا عملکرد این مجموعه مقدس در بحث بازداشت عوامل ترور شهدای عرصه

انرژی هسته ای که یقینا ما فقط گوشه از آن اخبار را در اطلاع داریم.

یا در بحث بازداشت و غافلگیری حیرت آور عبدالمالک ریگی شرور و تروریست

نامی در آسمان!

یا آزاد سازی دیپلمات کشورمان از دست نیروهای تروریست پاکستانی و ...
انقلاب اسلامي مظلوم است. سربازان گمنام امام زمان هم. انقلاب بايد طعم اين مظلوميت را بچشد. سربازانش هم. . اما نه مظلوميتي منفعلانه، «مظلوميتي مقتدرانه»اصلا شيعه‌ي «علي» نيست كسي كه طعم اين مظلوميت را نچشيده باشد. و چه لذتي بالاتر از اين! آن‌گاه كه اين مظلوميت در راه خدا و براي خدا باشد.

وزارت اطلاعات در اوج مظلوميت، اقتدار دارد. و اين اقتدارش را در اين 20 ماه نشان داد. آن‌گاه كه باند جنايتكار «جند الشيطان» و سردسته‌ي آنان، «عبدالمالك ريگي» را شناسايي و دستگير كرد و اين ريگ اضافي را به دور انداخت. و آن‌گاه كه عاملان ترور دانشمندان هسته‌اي و ارتباطات امنيتي و بسيار پيچيده‌ي آنان با سازمان‌هاي جاسوسي «سيا» و «موساد» و «ام آي 6» كشف كرد. و آن هنگام كه پرده از طرح‌هاي شوم «اصحاب فتنه» برانداخت و عاملان و مسببان و پياده‌نظام‌هاي داخلي و خارجي آنان را شناسايي كرد. و خلاصه آن‌كه در اقتدار وزارت اطلاعات همين بس كه هنوز سازمان‌هاي بزرگ جاسوسي دنيا در كف عمليات‌هاي اطلاعاتي- امنيتي آن مانده‌اند و انگشت حيرت به دهان گرفته‌اند.

آري، آن‌گاه كه «ايمان» رمز بقاي سازمان باشد نه اسم‌ها و منصب‌ها و پست‌ها، «مؤمن»، مقتدر مي‌شود و پيروز. و چه زيبا گفت آقا: «وزارت اطلاعات به همت نيروهای با ايمان، متعهد، متخصص، دلسوز و انقلابی خدمات بزرگی برای انقلاب انجام داده است و اكنون پايگاه عظيم مبارزه و جهاد در عرصه‌ي جنگ اطلاعاتی در دنيای امروز است.»


مطمئنا این ها فقط گوشه ای از خدمات گسترده این سربازان گمنام امام

زمان(عج) و جان برکفان ولایت می باشد که به سمع و نظر ما می رسد و باید

برای همه این موارد  فیلم هایی همچون قلاده های طلا ساخت تا شاید بتوان

قدردانی کوچکی از این موفقیتها کرد.



خداوندا سربازان گمنام کشورمان را که باعث حفظ امنیت کشورماهستندحفظ

بفرما.


سلامتی تک تکشون صلـوات..


اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم


اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم

تعداد بازدید از این مطلب: 126
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


بگذار برایت بریزد و تمام شهرم را خیس کند! آبرویم فدای یک تار از موهایت!


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود