از چه مطالبی خوشتون میاد و برای بهتر شدن وبلاگ خودتون منو راهنمایی کنین.دوستدار همتون مسافر زمان.


آمار مطالب

کل مطالب : 475
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


f
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393
نظرات


img/daneshnameh_up/0/0d/Etesami.gif



پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.

رمز توفیق این شاعرارزشمند فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست .

یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان ، در جامعه ایرانی رخ می نمود.

اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.


تصویر

 

زندگینامه

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند خود -که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود- رشد کرد.

در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.

در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.

او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .
خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند:

"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."

خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.

پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.

این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.

پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.

با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت.
، پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.

در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.

پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است

ویژگی سخن

پروین در قصایدش پیرو سبک متقدمین به ویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوه ی را که شیوه ی شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد.
چاپ اول دیوان که آراسته به مقدمه شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی).
دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.


نمونه اثر



آرزوی پرواز

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز
بجرئت کرد روزی بال و پر باز
پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه
ز رنج خستگی درماند در راه
گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد
گه از تشویش سر در زیر پر کرد
نه فکرش با قضا دمساز گشتن
نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن
نه گفتی کان حوادث را چه نامست
نه راه لانه دانستی کدامست
نه چون هر شب حدیث آب و دانی
نه از خواب خوشی نام و نشانی
فتاد از پای و کرد از عجز فریاد
ز شاخی مادرش آواز در داد
کزینسان است رسم خودپسندی
چنین افتند مستان از بلندی
بدن خردی نیاید از تو کاری
به پشت عقل باید بردباری
ترا پرواز بس زودست و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار
بیاموزندت این جرئت مه و سال
همت نیرو فزایند، هم پر و بال
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است
هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
هنوزت انده بند و قفس نیست
بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
بباید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است

سخن آخر

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان ، اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
استاد بهار در مورد اشعار وی می گویند :" پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد. "
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .

تعداد بازدید از این مطلب: 193
برچسب‌ها: پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , پروین اعتصامی , بزرگداشت , همه زندگیم , اسد سرخی , شعر , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393
نظرات

اس ام اس روز درختکاری

 

 

اس ام اس روز درختکاری, روز درختکاری

 اگه یه روز دیدی که تموم درخت های کوچه و محلتونو بریدن اصلا ناراحت نشو … چون هنوز منو داری که بهم تکیه کنی.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد،روح زندگی را برای خویش نگه می دارد.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
کاش زندگی در برگ درخت جاری بود ، آنگاه تا بهار بود می خندیدیم و بعد به امید پاییز می نشستیم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
تو همان تک درخت عشقی که سالها خرم را به آن می بستم.
روز درخت کاری مبارک
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
تو سیب سرخ کدامین درخت پرتقالی که هر دانه انارت به سرخی گیلاس های درخت موز است ، ای گلابی من.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به (….) اتوبوس میدن و میگن: ببرش پارک کن.
(….) هم صندلی های اتوبوس رو میکنه و برمیداره
و بجاش درخت میکاره.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به (….) میگن اگه تو دریا کوسه دنبالد کنه چیکار میکنى میگه میرم رو درخت!!!
میگن تو دریا درخت نیست!
میگه مجبورم _ مجبورم میفهمی یا نه !
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
حضرت رسول (ص) فرمود:
خداوند درخت را برای انسان آفرید، از اینرو او باید درخت را بکارد، آن را آبیاری کند و در حفظ آن بکوشد.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
گلدان
شاید تابوت کوچکی باشد
که رویای خدا شدن را از درخت می گیرد .
شاید
آغاز یک درخت باشد
روزی که گلدانها به مرگ محکوم میشوند.
۱۵ اسفند روز درختکاری مبارک
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اگه تو خاطره هات عطری از گذشته ها
مونده هنوز برای ما
بیا تا کنار هم
به یاد هم
سه چهار تا برگ سبز و پاک
رو تنِ این درخت پیر زندگیمون بذاریم… …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
من درخت سبز هستم
با شهامت
با سری افراشته بر سوی گردون…
من درخت را دوست دارم
چونکه رمز رستنست
رمز همت
رمز پاک پایداری
ریشه اندر خاک دارد
میو ی افلاک دارد. …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
شعرمثل درخت است
فعلن بگذارید درخت ها شعر شوند
آنوقت مرا قطع کنید
شعر مثل درخت است
میدانم روزی آنقدر بزرگ می شوند شعرهایم
تا من را از آن بیاویزند …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
گفتند : از درخت سخن گفتن
در روزگار آتش و آهن ، جنایتی است
اما من از درخت سخن گفتم
زیرا که هر درخت به چشم من آیتی است
از
معجزه ی که آدمی اش نام کرده اند
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
درخت
هویت پنجره هاست
جوانه
شعر درخت است
و غنچه
معنی عشق …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ای درخت
کودکی از دست آفتاب
زیر پایت نشست
پرنده ای روی شاخه ات
آوازی خوش خواند
ولی تو … …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هر روز که از درخت عشقت
سیبهای مهر تو را می چینم
و طعم شیرین آن را می چشم
نگرانم
از روزی که
دیگر این درخت سیب نداشته باشد …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس روز درختکاری♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آنگاه که تیشه به ریشه اش زدند!
کاغذ زیر دستم در خود پیچید
و بی صدا فریاد زد:
زنده باد درخت! …

تعداد بازدید از این مطلب: 166
برچسب‌ها: روز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبتروز درختکاری!!!همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , مناسبت ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393
نظرات

روز احسان و نیکوکاری!!!

اشاره

این روزها، چه اشک هایی که از سر نداری و رنج، بر زمین آرزو ریخته می شود و چه دل های نازکی که از سر اضطرار و ناراحتی شکسته می گردد! دست های بی نیرو، چشم های پر اشک، قلب های آزرده، پاهای ناتوان، سینه های خسته، دل های مضطرب، اتاق های سرد، محله های تاریک، شهرهای بی روح، غروب های غمگین؛ همه و همه در آرزوی یک تکان فکر و اندیشه و به امید یک حرکت خداجویانه و مهرورزانه از سوی نیکوکاران، در همه زمان ها، به ویژه روز احسان و نیکوکاری است.

ای کاش می شد این جهان کاشانه سبز می بود مهر و هم دلی در خانه سبز
ای کاش دهقان بشر همچون فرشته می شد طراوت بخش این گلخانه سبز
ای کاش می آمد ز عشق و هم نوایی بر گلشن تاریک غم، پروانه سبز

فرمان به نیکوکاری

یکی از اوامر مهم الهی، عدل و احسان است؛ چرا که احسان، بهترین زمینه های روحی، عاطفی، هم دردی وهم دلی را برای اقامه عدل فراهم می سازد. از این رو، خداوند مؤمنان را به دادگری و رعایت عدل و انصاف در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی فرمان می دهد که نیکوکاری پیشه سازند و به یکدیگر نیکی کنند.

احسان متقابل

در فرهنگ اسلامی و قرآنی، دنیا، تجارت خانه اولیای خدا و سرای بی نیازی و کشتگاهِ سرایی دیگر است. انسان آینده نگر، در پرتو بندگی شایسته در حق خداوند رحیم، با بندگان خدا از در نیکی وارد می شود. قرآن کریم در زمینه احسان و نیکی چنین می فرماید: «همان سان که خداوند در مورد تو نیکی کرده است، تو نیز درباره دیگران نیکی کن».

خداوند رحمان و رحیم در این آیه، چهار اصل مهم را به دنیاداران گوشزد می کند:

1. در میان تمام امکاناتی که خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی که گم شده اصلی توست.

2. هر کس بهره و سهمی در برابر خدا دارد. تو نه سهم خویش را فراموش کن و نه سهم دیگران را به جای سهم خود بردار.

3. اساس عالم بر احسان متقابل است. پس همان گونه که خداوند به تو تفضل دارد، تو نیز در سایه رأفت الهی به دیگران نیکی کن.

4. از یاد مبر که انباشتن ثروت و سهیم نکردن دیگران، مایه فساد است؛ پس فساد نکن.

اوصاف نورانی نیکوکاران

از منظر قرآن کریم، اوصاف نیکوکاران و پرواپیشگان چنین است:

ـ آنان آنچه را پرورگارشان به آنها مرحمت کرده، دریافت می دارند؛ یعنی با میل و خشنودی این مواهب الهی را پذیرا می شوند.

ـ بخشی از شب را بیدارند و به عبادت و نماز شب می پردازند.

ـ پیوسته در سحرگاهان استغفار می کنند.

ـ در اموال آنها، حقی برای نیازمند و محروم وجود دارد.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «خداوند در دارایی توان گران، به جز خمس و زکات، حقوق دیگری مقدر کرده است و آن حق معلوم و معیّن، چیزی است که هر کس وظیفه خود می داند از مالش بپردازد. او باید به اندازه توان مالی اش آن مقدار را بر خود واجب شمارد و بپردازد».

فرجام خوش نیکوکاران

قانون جزای احسان به احسان، نعمتی بزرگ از سوی خداوند کریم است که وعده آن را به بندگان داده است. این نشان دهنده این است که پاداش خداوند در برابر اعمال نیکوی بندگان نیز در خور کرم اوست نه در خور میزان اعمال نیک بندگان، و این گونه «نظر لطف و عنایت خداوند پیوسته با بندگان نیکوکار است.» همچنین میوه و ثمره نیکوکاری و احسان در حق دیگران، پاداش باشکوه سرای آخرت را در پی خواهد داشت: «پس خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

آثار نیکوکاری از منظر قرآن

در انسان شناسی اسلامی، اگر انسان سرمایه هستی خود را صرفا صرف امور دنیوی کند، گرفتار خسران می شود، ولی اگر آن را برای رسیدن به ابعاد تعالی بخش هزینه کند، در مسیر رستگاری گام برداشته است. به همین دلیل، نیکی در حق دیگران، به معنای گذشت از منافع مادی برای رسیدن به خیر و منفعت اخروی است و مشارکت در آثار فردی و اجتماعی نیز در پرتو چنین هدف والایی معنا و مفهوم می یابد.

در برخی آیات نورانی قرآن کریم، آثار و برکات الهی احسان و نیکوکاری چنین مطرح شده است:

ـ «برای کسانی که نیکی کردند، در این جهان نیکی است و بی گمان سرای واپسین بهتر است؛ چه خوب است سرای پرواپیشگان!»

ـ «پس، خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

تعدیل ثروت و رفع نیاز نیازمندان

از جمله راه های تعدیل ثروت در جامعه اسلامی، سنت نیک احسان و نیکوکاری است که آیین اسلام تأکید زیادی بر آن دارد. ثروت ثروتمندان، امانتی الهی است تا افزون بر آنکه خود از آن بهره مند می گردند و به قدر نیاز آن را مصرف می کنند، مازاد بر نیاز خویش را به دستگیری از نیازمندان تخصیص دهند. در این صورت، افزون بر برطرف شدن نیاز نیازمندان، روحیه افزون طلبی در جامعه به تعادلی نسبی می رسد.

یک گرسنه به طعامی بنوازی روزی بْه ز صوم رمضان است به شعبان بردن
بهْ ز آزادی صد بنده فرمان بردار حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن

شاد کردن دل دیگران

انسان در سایه احسان و بخشش به دیگران، باری هر چند ناچیز از روی دوش آنان برمی دارد و دل آنها را شاد و مسرور می سازد و ضمن افزودن احساس زندگی در دیگری، احساس زنده بودن را درخود بارورتر می سازد. به گفته خواجه عبدالله انصاری:

اگر بر آب روی خَسی باشی و اگر بر هوا پری مگسی باشی

دل به دست آر تا کسی باشی

برای رسانه

زیرنویس

بر سفره کرامت خدا، همه چیز هست؛ آنچه نیست، اینکه تو به این هستی ها حرکت دهی و آنها را به کارگیری.

انسان آمده تا جاری شود و ببخشد و با جریان و حرکتش به این دنیای راکد و مرده، معنا و حیات بخشد.

روز احسان و نیکوکاری، شکوه محبت و صلابت فتوّت است.

روز احسان و نیکوکاری، مطلع غزل انسان دوستی و نوع دوستی است.

روز احسان و نیکوکاری، تندیس بلورین مددکاری و شمایل طلایه مددجویی است.

ایثار، تجلی و تبلور والاترین مراتب احسان است.

ایثار، محبت می آفریند و محبت و هم دلی، مایه وحدت و وفاق است.

ایثار، کوثر و خیر کثیر است و دروازه های فقر را فرومی ریزد.

Image result for ‫روز احسان و نیکوکاری‬‎

احسان و نیکوکاری، آیه های روشن کتاب محبت و سوره های سبز دفتر خلقت است.

تعداد بازدید از این مطلب: 184
برچسب‌ها: روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , روز احسان و نیکوکاری , اسد سرخی , همه زندگیم , وبلاگ , بزرگداشت , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9


نویسنده :
تاریخ : شنبه 13 دی 1393
نظرات

میلاد رسول اکرم,بر تمام مسلمانان مبارک باد.

 

 

میلاد رسول اکرم

 


میلاد رسول اکرم- روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب‏»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش‏دعوت شده بود،نام فرزند خود را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.

 

 

درباره‏ میلاد رسول اکرم  «حسان بن ثابت‏»شاعر رسول خدا چنین مى‏گوید:

 


فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مى‏رسانند.


قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است.زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آورده‏اند،تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.

 

چنانکه شاعر درباره میلاد رسول اکرم می گوید:

ان الذین سموا باسم محمد من قبل خیر الناس ضعف ثمان 

کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.

میلاد رسول اکرم-ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علایم آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علایم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،به خوبى شناخته خواهد شد.

 

 

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

 

 

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

 



اشتباه خاورشناسان در میلاد رسول اکرم

 


میلاد رسول اکرم-قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى‏کند. در سوره‏هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه‏هاى 138 و 2 و 29 و 40،او را به نام‏«محمد»و در سوره‏«صف آیه 6»به نام‏«احمد»خوانده است.علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسولخدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده بود،چنانکه در تاریخ منعکس است. بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته‏اند که:«انجیل‏»،به تصریح قرآن،در سوره‏«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است نه احمد،بى اساس است. زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏«احمد»معرفى نموده است،در چند جا او را به نام‏«محمد»خوانده است.اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.

 

 

 

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

 

 

اخلاق خانوادگی رسول اکرم

در ارتباط با مقاله میلاد رسول اکرم

 

در اخلاق حضرت محمد , همين بس كه با آن جلالت و موقعيتى كه به سلاطين نامه دعوت مى نوشت در خانه , تا حد امكان كارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سيره نوشته اند : پيامبر خدا در خانه خويش خدمتكار اهل خود بود , گوشت را تكه تكه مى كرد و بر سفره غذاى حقيرانه مى نشست و انگشتان خويش را مى ليسيد , بز خود را مى دوشيد و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد , با خدمتكار منزل آرد را آسياب مى كرد و خمير مى ساخت.

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب , (ج 1, ص 146) روايت كرده كه :
رسول خدا (ص) كفش خود را وصله مى زد , پوشاك خويش را مى دوخت , در منزل را شخصا باز مى كرد , گوسفندان و شترها را مى دوشيد و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس كردن به كمك او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهيه مى كرد. و در همه كارها به اهل خانه كمك مى كرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد كه حضرت خانه خويش را نظافت مى كرد و جارو مى كشيد و خود مكرر مى فرمود : كمك به همسر و كارهاى منزل , صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.

از عايشه نقل شده كه گفته است : محبوب ترين كارها نزد رسول خدا (ص) خياطى بود.
پيامبراكرم (ص) با همه عظمت و موقعيت ممتازش در منزل كار مى كرد. و به نگهدارى و پرستارى از كودكان مى پرداخت. 
عايشه همسر آن حضرت مى گويد : وقتى خلوت مى شد , پيامبر لباس خود را مى دوخت و كفش خويش را وصله مى كرد.

 

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

 

على(ع) بيش از سى سال عمر خود را با رسول خدا (ص) سپرى كرده و شناساترين فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقيق داشته , امام حسين(ع) مى فرمايد :
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله عليه و آله فقال :
كان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلك, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بينه و بين الناس فيرد ذلك بالخاصه على العامه و لا يدخر عنهم عنه شيئا....

از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سوال كردم , فرمودند :
وقتى به خانه اش مى رفت , اوقاتش را سه قسمت مى كرد : يك قسمت براى خدا و يك قسمت براى خانواده اش و يك قسمت براى خودش , آن گاه قسمت خودش را نيز ميان خود و مردم تقسيم مى كرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (كه در منزلش به خدمت او مى رسيدند) قرار مى داد و ذره اى از امكانات خود را از آنان دريغ نمى نمود (بلكه آن چه امكان داشت در حقشان انجام مى داد.)

حضرت در مورد امورى كه به شخص او مربوط مى شد , خشمگين نمى شد. تنها براى خدا , آن گاه كه حرمت هاى الهى شكسته مى شد , غضب مى كرد. يكى از همسران آن حضرت مى گويد : وقتى رسول خدا (ص) غضب مى كرد به جز على (ع) كسى را ياراى سخن گفتن با حضرتش نبود

علاوه بر همسران , همنشينان روزانه پيامبر (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاريخ و روايات فراوان , علاقه پيامبر خاتم (ص) به آن ها قابل قياس با ديگر كسان و نزديكان حضرت نبود. به موجب روايتى كه عايشه نقل كرد , هر گاه فاطمه (س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا (ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسيد و در جاى خود مى نشانيد.

در عروسى فاطمه (س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى كردند و سرود مى خواندند و مى گفتند : ابوها سيد الناس.
رسول خدا (ص) فرمود : بگوييد و بعلها ذو الشده الباس.

و اين مصراع چون در مدح حضرت اميرالمومنين (ع) بود , با آن كه رسول خدا خواسته بود بانوان بگويند اما عايشه , زنان را منع كرد از اضافه كردن اين مصراع. پيامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود : عايشه عداوت ما را ترك نمى كند!

روزى رسول اكرم (ص) وارد اطاق عايشه شد مشاهده كرد كه تكه نانى روى زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود : اى حميرا ! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خويشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.

 

 

اشعار زیبا برای میلاد رسول اکرم

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

 

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

 

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .

 

میلاد رسول اکرم,میلاد حضرت رسول اکرم,تولد حضرت محمد,میلاد پیامبر,میلاد حضرت محمد

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در  شـــــام  ولادت دو  قــطب عالم / تبریک به  صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید . . .

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .

 

نورعترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

صادق که اساس دین ازاو شد معمور
بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق(ع)بر شما تبریک وتهنیت باد

ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر
خدا نمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام و نبی اکرم (ص) مبارک

هفده ربیع الاول، سالروز طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بر همه مسلمانان عالم مبارک باد!

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک

حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد

ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد.

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

دلا میلاد ختم المرسلین است
فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد
شب یلدای ما را روز آمد

بهار بی خزان، روی محمد
بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را
شمیم تار گیسوی محمد

میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گرامى باد!

صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر
عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد


.

.



.

.

.
 
چون از افق برآمد، نور امام صادق

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق . . .

.

.

.


خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است



.

.

.


به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر

پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد. . .

.

.

.



دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است . . .؟

میلاد نبی اکرم مبارک




.

.

.


ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد . . .

.

.


.


رسول خدا-ص:

بهترین درخواست از خدا، "عافیت دین و دنیا” است.

.

.

.

خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب

که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی . . .

.

.

.

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد. . .

میلاد نور مبارک

.

.

.



صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور

میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت

مبارک باد

.

.

.



ای ششم پیشوای اهل ولا / خلق را رهبری به دین هدی

پای تا سر خدانمایی تو / هم ز سر تا بپای صدق و صفا

ولادت امام جعفر صادق و نبی اکرم مبارک

.

.

.


میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد . . .

.

.

.


با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی

میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .

.

.

.



بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله

حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله . . .

.

.

.



حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور

آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست

میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .

.

.

.


ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد



به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

.

.

.

صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور

میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق(ع)بر شما تبریک وتهنیت باد



از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد . . .







دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است

محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد . . .






بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد

معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد . . .


 



میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گرامى باد . . .








.


ای چراغ دانشت گیتی فروز /  تا قیامت پیشتاز علم روز

آفرینش را کتاب ناطقی  /  اهل بینش را امامِ صادقی

ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک . . .





ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد. . .

میلاد نور مبارک




صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

تعداد بازدید از این مطلب: 144
برچسب‌ها: ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ولادت رسول اکرم , همه زندگیم , اسد سرخی , بزرگداشت , ولادت , ,
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 9 آذر 1393
نظرات

12آذر سال روز تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

«... ما يك قانون اساسي خودماني درست كرديم. اين دست پخت مردمي كه از ميان شما برخاسته اند نواقصي دارد. اما بايد در موقع عمل و تجربه عيني شناسايي شود و به همان طريق كه خود قانون اساسي تصويب شد، متمم آن هم پس از گذشت چند سال كه نواقص مشخص شده است با همان كيفيت تدوين و تصويب شود...»

 

جملات فوق بخشي از بيانات شهيد دكتر بهشتي نايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي است كه پس از پايان كار تصويب قانون اساسي در سال ۶۰بيان داشته است.همين ديدگاه ها و نظرات باعث شد كه مجموعه نظام سالها  بعد در اواخر عمر امام(ره)، تصميم به بازنگري در قانون اساسي بگيرند.

 

 از آن جا كه قانون اساسي قبلي تدبيري را در اين جهت نينديشيده بود، عده اي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي شوراي عالي قضايي از امام(ره) تقاضاي بازنگري در قانون اساسي را نمودند كه ايشان هم در ۲۴ارديبهشت ۶۸در نامه اي به رئيس جمهور وقت، هيأتي متشكل از ۲۰نفر از رجال مذهبي و سياسي و پنج نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را مأمور بازنگري و اصلاح قانون اساسي نمود. هرچند كه امام(ره) در خرداد همان سال رحلت فرمودند اما روند اين اصلاح و اقدامات اين شورا كماكان ادامه يافت و پس از نظر مساعد آيت ا... خامنه اي  به عنوان رهبر انقلاب، فرمان همه پرسي براي اين اصلاحات صادر و مردم در تاريخ ۶مرداد ۶۸به اين اصلاحات رأي مثبت دادند. به مناسبت سالگرد اين واقعه مهم، مروري مختصر به روند شكل گيري قانون اساسي و سپس اصلاحات سال ۶۸خواهيم داشت. 

 

 

تاريخچه قانون اساسي

 

قانون اساسي متضمن كليه قواعد و مقررات مربوط به قدرت، انتقال و اجراي آن است. حدود آزادي فرد در برابر قدرت و حد و مرز اعمال تشكيلات حاكم در برخورد با حوزه حقوق فردي در قانون اساسي تعيين مي شود. قانون اساسي به مفهوم مادي آن در همه جوامع تكامل يافته يافت مي شود؛ اما به عنوان يك سلسله اصول و قواعد مدون زير لواي يك متن رسمي و به عنوان يك قانون برتر، دستاورد نهضتي است كه در مغرب زمين در پي انقلاب صنعتي در جهت قانون سازيجوامع به وقوع پيوست. هدف اصلي اين حركت، پايان دادن به خودسري حكام و تأمين آزادي هاي فردي بود. اين جنبش از ايالات متحده آمريكا در سال ۱۷۸۷م آغاز گرديد و در سال ۱۷۹۱م با انقلاب فرانسه به اوج خود رسيد.

 

در جهان اسلام، نخستين حركت درزمينه قانون خواهي و تكيه بر حقوق اساسي به نام تنظيماتخوانده مي شود و در عهد سلطان عبدالمجيد عثماني(۱۸۳۹-۱۸۶۱) منجر به تنظيم امور دولت بر اساس جديد گرديد. اولين قانون اساسي در مشرق زمين در سال ۱۸۷۶م (۱۲۹۳ق) در عهد سلطان عبدالحميد عثماني(۱۹۰۹-۱۸۷۶) به نام مشروطه  توسط مدحت پاشا و جمعي از متفكرين با هدف تلطيف حكومت مطلقه سلطنتي به وسيله مشروطه  كردن آن به مراعات قانون اساسي نوشته شد. اين قانون كه اهم اصول آن از قوانين اساسي غربي اخذ شده است، نظام سياسي را سلطنتي موروثي پارلمان محصور در آل عثمان ترسيم كرده و قواي حاكم را به دو قوه مقننه و اجراييه تقسيم مي كند. سلطان مقامي مقدس و غيرمسئول است كه نصب و عزل وزرا به دست اوست. قوه مقننه از دو مجلس انتصابي سنا(اعيان) و مجلس انتخابي شورا تشكيل مي شود. ضمناً مجله احكام عدليهشامل قانون مدني دولت عثماني نيز در سال ۱۲۹۳  ه.ق(۱۸۷۶م)  منتشر شد.

 

سي سال بعد قانون اساسي ايران در ۵۱اصل در زمان مظفرالدين شاه قاجار به تصويب مي رسد. اين قانون  مانند قانون اساسي عثماني اقتباس از قوانين غربي است. در پي پافشاري علما براي تطبيق قانون با قواعد شرع بالاخره، در تاريخ ۲۹شعبان ۱۳۲۵ه .ق متمم قانون اساسي در ۱۰۷اصل در زمان محمدعلي شاه قاجار به تصويب مي رسد. در تاريخ آذر ۱۳۰۴  ه.ش با تغيير اصول ۳۶تا ۳۸انتقال قدرت از خاندان پهلوي هموار مي شود. قانون اساسي چه در ايران و چه در عثماني، اگرچه اميد مي آفريد، اما هرگز از استبداد هيأت حاكمه و تجاوز به حقوق حقه جلوگيري نكرد.

 

وارد آوردن نقد جدي و همه جانبه بر روشنفكري ناسيوناليستي غرب گراي عصر مشروطه كه به عنوان متحد استراتژيك سلطنتدر لايه هاي تئوريك فعاليت مي كرد، موجب تزلزل آن قانون شد. در اين نقد تمامي گروه هاي مذهبي اسلامي، گروه هاي چپ و متفكران متمايل به انديشه هاي مدرنيستي سهيم بودند اما نقدي كه عموميت يافت و رابطه تنگاتنگي با مردم برقرار كرد، نقدي بود كه از منظر رابطه سنجي انسان و دين، خواهان حضور بيشتر دين در عرصه حيات اجتماعي بود و مرزي براي گستره فعاليت هاي سياسي يك فعال مذهبي قائل نبود.

 

فعالان جريان نوانديشان ديني مركب از روحانيون، اديبان و استادان دانشگاه گامي جلوتر نهادند و به تبيين ارزش هاي سياسي اجتماعي برگرفته از دين به عنوان بديل ارزش هاي سلطنتي پرداختند و به اندازه زيادي موفق به تغيير نگاه ها شدند. اين ارزش هاي سياسي اجتماعي جديد برگرفته از تفكر ديني هنگامي به صورت تنها رقيب قدرتمند سلطنت پهلويظاهر شد كه در سال ۴۸توسط امام خميني(ره) در قالب نظريه حكومت اسلامي مبتني بر ولايت فقيهتكميل و تدوين شد و با اقدامات بعدي روشنفكران و روحانيون ايران به قدرتمند ترين ايدئولوژي آلترناتيو براي دولت رانتير نفتي اقتدارگراي سلطنت  پهلويتبديل شد.

 

قانون اساسي جمهوري اسلامي

 

اواخر سال ۱۳۵۷قبل از پيروزي انقلاب و به هنگام اقامت امام خميني(ره) در پاريس اولين بارقه هاي تدوين قانون اساسي به ذهن امام(ره) و يارانش متبادر شد. 

پيش نويس اوليه در همان جا تهيه شد و پس از آن در ايران توسط جمعيت ها و افراد مختلف مورد نقد و بررسي قرار گرفت. امام(ره) در ۱۵بهمن ۵۷در وظايف مرحوم بازرگان و دولت جديد، تشكيل مجلس مؤسسان منتخب مردم براي تصويب قانون اساسي جديد را هم عنوان كردند. پس از آغاز به كار دولت موقت با تصويب هيأت دولت شوراي عالي طرح هاي انقلاب در تاريخ هشتم فروردين ۵۸تأسيس و در اساسنامه مصوب اين شورا يكي از وظايف آن تهيه طرح قانون اساسي بر مبناي ضوابط اسلامي و اصول آزادي دانسته شد.

 

شرايط سياسي خاص كشور در سال ۵۸، آرايش موضع گيري گروه هاي سياسي را در دو جبهه مخالف و موافق سامان مي داد. برخي افراد و جريان ها، تسريع در تدوين قانون اساسي را كه لازمه برگزاري نخستين انتخابات رياست جمهوري و گذار از دولت موقت مهندس بازرگان بود، به منزله اقدامي انقلابي مي دانستند كه با جايگزيني يك دولت انقلابي، به عملكرد ضعيف دولت موقت كه يك پارچگي كشور با تهديدات جدي روبه رو ساخته بود، پايان مي داد چرا كه به اين ترتيب قبل از آن كه فعاليت گسترده احزاب و گروه ها موجب صدمه ديدن حضور مستقيم و گسترده مردم در عرصه فعاليت هاي سياسي شود و پيش از آن كه نگراني ها پيرامون بيماري قلبي رهبر انقلاب جدي تر شود، مقدمات آن فراهم مي شد تا نظام نوپاي انقلابي با حمايت مردمي و توان رهبري انقلاب به سوي هدف يعني جمهوري اسلاميراهبري شود.

 

در مقابل، اتئلافي از نيروهاي چپ گراي راديكال مسلح و گروه هاي تندرو حامي اقليت هاي قومي و مذهبي در برخي استان هاي مرزي مثل سيستان و بلوچستان و كردستان شكل گرفت كه از ابتداي طرح اين پيشنهاد، با آن مخالفت كرد. اظهارنظرهايي پيرامون نبود شرايط دموكراتيك در رقابت  انتخاباتياز مهم ترين محورهاي انتقادي مطرح شده بود.

 

اين فضاي تب آلود سرانجام با سخنان انتقادي برخي ملتهب تر شد و با تحريك نيروهاي حزب خلق مسلمان و جمعي ديگر از گروه هاي تندرو چپ، فضاي خشني را به مدت دو هفته در برخي از شهرها به وجود آورد.

 

به هر حال پس از مدتي تصميم به تشكيل مجلس خبرگان قانون اساسي گرفته شد. در آن زمان به جز چند گروه راديكال، گروه ها و احزاب اصلي منتقد يعني حزب توده، نهضت آزادي و ائتلاف گروه هاي پنج گانه  (منافقين) خلق جاما و با ارائه ليست در انتخابات شركت كردند تا جايگاه خود نزد افكار عمومي را بسنجند. اين انتخابات در ۱۲مرداد ۵۸برگزار شد و طي آن كانديداهاي حزب جمهوري حائز اكثريت آراء شدند. به عنوان مثال در تهران هر ده كانديداي حزب جمهوري به مجلس راه يافتند.

 

پس از آن مجلس خبرگان در روز ۲۸مرداد ۵۸با حضور ۷۲نماينده از سراسر ايران (از جمله ۴۲مجتهد) و با قرائت پيام امام(ره) توسط آقاي هاشمي رفسنجاني كار خود را آغاز كردند. در جريان تصويب قانون اساسي رويكرد و انديشه قانون گرايي در رهبران از جمله شهيد بهشتي به خوبي مشهود بود.

 

در باب قانون اساسي و تصويب آن قال و مقال زياد بود. عده اي با وجود قانون اساسي، مخالف بودند و عده اي هم با محتواي آن مشكل داشتند. شهيد بهشتي در باب ضرورت وجود قانون اساسي به مخالفان چنين مي گفت:  

 

شما درست است كه در راهپيمايي هاي ميليوني فرياد برمي آوريد:استقلال، آزادي، جمهوري اسلاميولي اين فرياد ميليوني ممكن است پس فردا، دو سال ديگر، سه سال ديگر كه فاصله زماني پيش مي آيد تعبير نشود به اين كه از كجا معلوم اينها اكثريت بودند؟ حالا كه ما متأسفانه[در]  جو دروغ و حاشا زندگي مي كنيم و اين جو را در همين ۳۰سال اخير ايران تجربه كرده ايم. خوب يادم مي آيد در جلسه اي كه به همين منظور در مدرسه علوي تشكيل شد، عده اي از ما مصر بوديم حالا كه همه دنيا فهميده اند اين ملت جمهوري اسلامي مي خواهد ديگر رفراندوم چه معنايي دارد؟ تاريخ هم كه ثبت مي كند.  

درست! ولي اگر چند روز وقت صرف كنيم براي اين فرزند برومند عزيز يك شناسنامه رسمي صادر مي كنيم. 

  

به هر حال، قانون اساسي جمهوري اسلامي توسط مجلس بررسي نهايي و پس از سه ماه شور و تشكيل ۶۷جلسه رسمي علني، در ۱۷۵اصل تنظيم شد و در ۱۲آذر ۱۳۵۸به تصويب مردم رسيد. اين قانون نخستين تجربه تلفيق حقوق اساسي جديد با قوانين فقه شيعي در قالب يك حكومت اسلامي بود.

 

توجه به آزادي هاي مردم، روح استبدادستيزي و تمركزگريزي و استقلال، از ويژگي هاي بارز اين قانون بود. صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي توسط مجلس شوراي اسلامي در سه جلد و در ۱۸۸۷صفحه در سال ۱۳۶۴منتشر شد. در سال ۱۳۶۸جلد چهارم اين مجموعه تحت عنوان راهنماي استفاده از صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي همراه با معرفي مجلس و اعضاي خبرگان در ۴۵۷صفحه چاپ شد كه استفاده از مذاكرات ياد شده را آسان مي كند.

 

پس از پذيرش قطعنامه ،۵۹۸عادي شدن نسبي شرايط و آغاز دوران بازسازي، با تكيه بر بعضي ضعف ها و نواقص كه در طي ده سال به دست آمده بود و از آن جا كه در قانون اساسي نحوه تجديد نظر مشخص نشده بود، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي شوراي عالي قضايي از حضرت امام خميني(ره)، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهوري اسلامي، تقاضاي بازنگري در قانون اساسي كردند.

 

امام در تاريخ 24 ارديبهشت 1368طي نامه اي به رئيس جمهور وقت هيأتي متشكل از بيست نفر از رجال مذهبي و سياسي و پنج نفر به انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را مأمور بازنگري و اصلاح قانون اساسي در چند محور نمودند.

 

 از جمله :

 

 شرايط رهبري، عدم تمركز در مديريت قواي مجريه و قضاييه و صدا و سيما، چگونگي بازنگري قانون اساسي در آينده، مجمع تشخيص مصلحت براي حل معضلات نظام، تعداد نمايندگان و تغيير نام مجلس شورا. در اثناي كار اين شورا، امام خميني(ره)، معمار بزرگ جمهوري اسلامي، نداي حق تعالي را لبيك گفت و جهان اسلام را به سوگ خود نشانيد.

 

شوراي بازنگري از تاريخ ۷ارديبهشت تا ۲۰تيرماه ،۱۳۶۸با تشكيل چهار كميسيون و طي ۴۱جلسه علني ضمن اصلاحاتي در اصول و سرفصل ها و مقدمه قانون اساسي، چهل و هشت اصل مدون را به تصويب نهايي رسانيد. مشروح مذاكرات اين شورا در سه جلد در ۱۱۳۷صفحه به همت مجلس شوراي اسلامي منتشر شده است.

 

يكي از موارد بحث انگيز در بازنگري قانون اساسي بحثحق انحلال مجلس براي مقام رهبريبود كه حساسيت هاي زيادي را ايجاد كرده بود. در پي ايجاد اين حساسيت ها، مقام معظم رهبري در نامه اي به آيت ا... مشكيني رياست شوراي بازنگري قانون اساسي چنين فرمودند:از آن جا كه طرح مسأله حق انحلال مجلس براي مقام رهبرياز سوي جمع كثيري از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي و غير آن مورد حساسيت و اعتراض قرار گرفته است، شايسته است كه موضوع ياد شده از دستور كار شوراي بازنگري حذف شود تا موجبي براي اختلاف نظر ميان برادران در اين جو صفا و صميميت به وجود نيايد. 

 

به هر حال پس از بحث و بررسي فراوان شوراي بازنگري، مقام معظم رهبري در نامه اي مصوبات اين شورا را تصويب و تأييد و فرمان برگزاري همه پرسي اصلاحيه قانون اساسي را صادر فرمودند.

 

پس از حضور گسترده مردم و رأي قاطع آنان به اين اصلاح در تاريخ ۶مرداد ،۶۸متن تجديد نظر شده قانون اساسي برابر اصل ۱۲۳قانون اساسي به حجةالاسلام كروبي رئيس مجلس شوراي اسلامي و حجة الاسلام محتشمي پور وزير كشور ابلاغ گرديد.

 

مقام معظم رهبري پس از اين حضور گسترده مردم در تاريخ ۸مرداد ۶۸در پيامي ضمن تشكر و تجليل از مردم به خاطر شركت گسترده در انتخابات رياست جمهوري و همه پرسي قانون اساسي چنين فرمودند:  

جاي آن است كه همه كساني كه دانسته و ندانسته در سراسر جهان، اسير تحليل هاي غلط و غيرواقعي خود و ديگران درباره ايرانند، اكنون به خود آيند و حقايق كشور عزيز ما را در رفتار و موضع گيري هاي ملت بزرگ مان صحيح و واقع بينانه درك كنند.

 

اميد است وحدت صفوف شما ملت عزيز كه هميشه بركات و فضل الهي را به همراه داشته است، اين بار نيز منشأ تحولات مباركي در جامعه گشته و با كمك عموم ملت، سعادت، رفاه، ترقي، عزت و استقلال و پيشرفت آرمان هاي انقلاب اسلامي را به ارمغان آورد.

 

قانون اساسي جديد كه يكي از آخرين يادگارهاي امام عزيزمان است، ميثاق امت با انقلابي است كه بيش از ده سال آماج توطئه هاي همه دشمنان عنود و لجوج و نادان و بزرگ و كوچك بوده و مسير خونبار خود را با استقامت و سرفرازي پيموده و با خط برجسته و نوراني در تاريخ ثبت گردانيده است. 

 

مهمترين اصلاحات قانون اساسي

 

رفراندوم قانون اساسي در سه ماده بيان شده بود كه در ماده ۱آن چنين آمده بود:در تمامي اصول و سرفصل ها و مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، عبارت مجلس شوراي مليبه مجلس شوراي اسلاميتغيير مي يابد. 

 

در ماده ۲آمده بود:عنوان مبحث اول فصل نهم يعنيرياست جمهوريبه رياست جمهوري و وزراءتبديل گردد و عنوانمبحث سومهمين فصل (قبل از اصل يكصد و چهل و سوم) به مبحث دومتغيير يابد و عنوانمبحث دوم، نخست وزير و وزراء (قبل از اصل يكصد و سي و سوم) حذف گردد و عنوان فصل دوازدهم، رسانه هاي گروهي به فصل دوازدهم، صدا و سيماتغيير يابد و قبل از اصل يكصد و هفتاد و ششم عنوانفصل سيزدهم، شوراي عالي امنيت مليو قبل از اصل يكصد و هفتاد و هفتم، عنوانفصل چهاردهم، بازنگري در قانون اساسيافزوده گردد.

 

در ماده ۳هم آمده بود: اصول ۵-۵۷-۶۰-۶۴-۶۹-۷۰-۸۵-۸۷-۸۸-۸۹-۹۱-۹۹-۱۰۷-۱۰۸-۱۰۹-۱۱۰-۱۱۱-۱۱۲-۱۱۳-۱۲۱-۱۲۲-۱۲۴-۱۲۶-۱۲۷-۱۲۸-۱۳۰-۱۳۱-۱۳۲-۱۳۳-۱۳۴-۱۳۵-۱۳۶-۱۳۷-۱۳۸-۱۴۰-۱۴۱-۱۴۲-۱۵۷-۱۵۸-۱۶۰-۱۶۱-۱۶۲-۱۶۴-۱۷۳-۱۷۴و ۱۷۵اصلاح مي شود و تغيير و تتميم مي يابد و به جاي اصول قانون اساسي مصوب ۱۳۵۸قرار مي گيرد و اصولا ۱۷۶و ۱۷۷نيز به قانون اساسي اضافه مي شود و كليه اصلاحات و تغييرات و جابه جايي ها و اضافات در چهل و هشت اصل مدون تصويب مي گردد.

 

يكي از مهمترين اصولي كه دست خوش تغيير شد اصل پنجم قانون اساسي بود كه پيش بينيشوراي رهبري از فقهاي واجد شرايطحذف گرديد. اين مورد در اصل ۱۰۷هم آمده بود. 

يكي ديگر از تغييرات در باب اصول مربوط به ولايت فقيه استفاده از عبارت ولايت مطلقه فقيهبود و ديگر تغيير حذف شرط مرجعيتبه عبارت فقهاي واجد شرايطبود. اين تغيير با نظر مثبت امام(ره) صورت گرفت و درخواست اين تغيير توسط ايشان مطرح گرديد كه با فوت ايشان اين درخواست جامه عمل به تن كرد.

 

از ديگر تغييرات عمده قانون اساسي حذف جايگاه نخست وزيرو اعطاي اختيارات وي به رئيس جمهور بود.

 

در اصلاحيه سال ۶۸هم چنين شوراي عالي امنيت ملي در اصل ۱۷۶تعريف شد و هم چنين در اصل ۱۷۷شرايط بازنگري در قانون اساسي پيش بيني شد. طبق اين اصل از اين به بعد براي بازنگري در قانون اساسي در موارد ضروري، مقام معظم رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي خطاب به رئيس جمهور، موارد اصلاح تا تنظيم قانون اساسي را به شوراي بازنگري قانون اساسي پيشنهاد مي نمايد.

 

مصوبات اين شورا پس از تأييد مقام رهبري بايد از طريق مراجعه به آراء عمومي به تصويب اكثريت مطلق شركت كنندگان در همه پرسي برسد. 

در ضمن قانون اساسي چنين مقرر مي دارد كه محتواي اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي كليه قوانين و مقررات بر اساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حكومت و ولايت امر و امامت و نيز اداره امور كشور با اتكاء به آراء عمومي و دين و مذهب رسمي ايران تغيير ناپذير است.

 

 

قانون اساسي و امكان تغييري دوباره

 

وقتي قانوني به رفراندوم گذاشته شد و به تصويب اكثريت مردم رسيد، بايد براي همه مرجع و سند ملي باشد و طرح تغيير و اصلاح دوباره آن صرفاً در بلندمدت و پس از سالها كار كارشناسي صورت گيرد. علي رغم تمام اين بحث ها به اذعان تمامي حقوقدانان، قانون اساسي فعلي ما، يكي از جامع ترين و كامل ترين قوانين اساسي دنياست و تغيير آن به سادگي ممكن و ميسور نيست؛ لذا تا زماني كه تغيير نيافته تضعيف آن به صلاح كشور نيست.

 

از سوي ديگر اصولي در اين قانون وجود دارد كه پس از گذشت ۲۷سال از عمر انقلاب هنوز معطل مانده و اجرا نشده اند و اجراي اين اصول بسياري از معضلات فعلي ما را حل خواهد نمود.


برگرفته شده از سایت انصارالخمینی (ره) به نشانی: http://fajr57.ir/?id=5457
تعداد بازدید از این مطلب: 158
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 9 آذر 1393
نظرات
سالروز شهادت‎‎ آیت الله‎ سید حسن مدرس « روز مجلس »

فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یكى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود كه زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وى  براى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند. همان گونه بود كه مى گفت و همانطور گفت كه مى بود. سرانجام به موجب آنكه با عزمى راسخ چون كوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتكاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در كنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره اى كوتاه به زندگى ابرمردى است كه بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش كشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذكر نامش مىردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است كه وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود كه لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نكرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، كمالات معنوى را كسب كرد.

ولادت و تحصیلات:

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى كه حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است كه نسبش پس از سى و یك پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یكى از طوایفى كه مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهكده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) كه از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنكه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نكند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت كرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا كند. بدین علت نامبرده دختر سیدكاظم سالار را كه خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود كه به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاك در كویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان كسى كه مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنكه حادثه اى (1) موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سكونت خویش برگزیند. این در حالى بود كه میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت كرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2)

سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت كرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى كه سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درك كرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد كاشى كتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یكى از اساتیدى كه دانش حكمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حكیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است.(5)
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت كه توانست تقریرات مرحوم ریزى را كه حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چكیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل كه به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سكونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشاركى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالكریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى كاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى كازرونى انجام مى داد.

مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به كار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

دوران تدریس:

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت كوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترك و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده كوچك (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حكمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود كه از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت كرد.
زمانى پس از شكست كامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه كه به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راءس حكومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را كه در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس كه در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاكم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاكمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را كتك مى زنند.(6)

صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر كرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید كسب و كار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حركت كردند. این وضع كارگزاران صمصام را بشدت نگران كرد و خشم مردم ، حاكم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر كرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم كه مى گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت .

مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگى مى كرد و متولیان را تحت فشار قرار مى داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیرى او در مقابل كارهاى خلاف و امور غیرمنطقى بر گروهى سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذكور در اجراى نقش مكارانه خود ناكام ماندند.(7)
آیه الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانى به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینى آثارى مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تاءلیفات فقهى او را ستوده و افزوده است كه : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .(8)

آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینى در مصاحبه اى اظهار داشته است مرحوم مدرس یك رجل علمى و دینى و سیاسى بود و این گونه فردى مهم تر از رجل علمى و دینى است زیرا این مظهر ولایت است كه اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامى تحقق كامل نمى یابد.(9)

مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى كنونى ) آغاز نمود و تاءكید كرد كه كار اصلى من تدریس است و سیاست كار دوم من است .(10) وى در 27 تیرماه 1304 ش . كه عهده دار تولیت این مدرسه گشت براى اینكه طلاب علوم دینى از اوقات خود استفاده بیشترى نموده ، و با جدیت افزونترى به كار درس و مباحثه بپردازند براى اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه اى تدوین كرد و امور تحصیلى طلاب را مورد رسیدگى قرار داد و براى احیا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه مدرسه زحمات زیادى را تحمل كرد. عصرهاى پنجشنبه اغلب در گرماى شدید تابستان به روستاهاى اطراف ورامین رفته و خود قناتهاى روستاهاى این منطقه را مورد بازدید قرار مى داد و گاه به داخل چاهها مى رفت و در تعمیر آنها همكارى مى كرد و از اینكه با چرخ از چاه گل بكشد هیچ ابایى نداشت .(11) در این مدرسه شخصیتهایى چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانى ، آیه الله سیدمرتضى پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلى لواسانى و ... تربیت شدند.(12)

در عرصه پژوهش:

مدرس در اصفهان و در سنین جوانى كتابى تحقیقى در فقه و اصول نگاشت كه مقام فقهى او را به ثبوت مى رساند. از آن شهید رساله اى در فقه استدلالى به جاى مانده كه اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسى كنند تصدیق مى نمایند كه در صورت تكمیل ، این كتاب هم تراز كتاب مكاسب شیخ انصارى است .(13)
مدرس اولین كسى بود كه تدریس نهج البلاغه را در حوزه هاى علمیه رسمى كرد و نخستین مجتهدى بود كه این كتاب را جزو متون درسى طلاب قرار داد. شخصیتى چون حاج میرزا آقاعلى شیرازى ـ استاد شهید مطهرى ـ و آیه الله العظمى بروجردى نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند. از كارهاى مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیرى جامع براى قرآن بود كه علاوه بر جمع آورى تفاسیر خطى و چاپى عده اى از دانشمندان را براى نیل بدین مقصود به همكارى دعوت نمود و در صورتى كه این طرح تفصیلى جامع به اجرا در مى آمد روشى بسیار عالى و سبكى تازه و عمیق بود.

مدرس مدتها فلسفه تدریس مى كرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف براى عده اى از ماءموران قلعه اى كه در آن به سر مى برد مثنوى را تفسیر مى كرد.(14)

آثار قلمى مدرس به شرح زیر است :

1. تعلیقه بر كفایه الاصول آخوند خراسانى .

2. رسائل الفقهیه كه به كوشش استاد ابوالفضل شكورى بتازگى انتشار یافته است .

3. رساله اى در ترتب (در علم اصول فقه ).

4. رساله اى در شرط متاءخر (در اصول ).

5. رساله اى در عقود و ایقاعات .

6. رساله اى در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه .

7. كتاب حجیه الظن (در اصول ).

8. شرح رسائل شیخ مرتضى انصارى .

9.حاشیه بر كتاب النكاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفى مسجدشاهى .

10.دوره تقریرات اصول میرزاى شیرازى .

11.رساله اى در شرط امام و ماءموم .

12.كتابى در باب استصحاب (در علم اصول ).

13.كتاب احوال الظن فى اصول الدین .

14.شرح روان بر نهج البلاغه .

15.اصول تشكیلات عدلیه با (همكارى دیگران ).

16.زندگینامه ((خودنوشت )) كه براى روزنامه اطلاعات فرستاده است .

مدرس دیانت در عرصه سیاست

در اصل دوم متمم قانون اساسى ایران پیش بینى شده بود كه قوانین مصوبه مجلس شوراى ملى باید زیر نظر هیاءتى از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعى به تاءیید و امضاى آنها برسد. در دوره دوم مجلس از سوى فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته ، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از 194 جلسه كه از مجلس دوم گذشت در تاریخ 28 ذیحجه 1328 ق . در مجلس حضور یافت ولى از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت.

وقتى كه مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضى فكر مى كردند او یك روحانى معمولى است و باور نمى كردند كه این سید لاغر اندام با عصاى چوبى و لباس كرباس بزودى تمام امور را به دست گرفته ، در بحث و استدلال كسى حریفش نمى شود. موقعیت حساس ایران و بى كفایتى زمامداران و نفوذ كامل بیگانگان شرایطى را بر ایران تحمیل ساخت كه با استقامت و پایدارى شهید مدرس برخى از این شرایط تحمیلى خنثى گردید. یكى از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به هم دستى دولت انگلیس بود ذیحجه 1329 كه طى آن خواهان اخراج مستر شوستر (كه مشغول رسیدگى به امور مالى ایران بود) گردید.(15) شهید محمد خیابانى و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون ، در مجلس موفق نشد براى جواب دادن به دولت روس تصمیمى اتخاذ كند(16)

در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانى اول كه هنوز از عمر مجلس سوم یك سال نگذشته بود نخست وزیر وقت و مستوفى الممالك به طور رسمى ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام كرد. ولى روس و انگلیس بیطرفى ایران را نادیده انگاشته ، مركز حكومت ایران از سوى بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهى از نمایندگان به منظور مخالفت با این حركت و ضدیت با قواى متجاوز، مهاجرت را آغاز كردند كه در حقیقت یك قیام عمومى و همه جانبه بود كه رفته رفته افرادى از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهاى سرشناسى چون مدرس ، حاج سیدنورالدین عراقى و حاج آقا نورالله اصفهانى در بین آنها دیده مى شدند. در شهر قم مهاجران كمیته دفاع ملى تشكیل دادند كه در مصاف با روسها ناگزیر به عقب نشینى شده ، بسوى غرب كشور رفتند و در این نواحى دولت موقتى تشكیل دادند كه وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود. در این برنامه گروهى به تحریكات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنى نظام السلطنه مافى را داشتند كه توطئه آنان كشف و خنثى گردید.(17) شهید مدرس به همراه عده دیگرى از رجال نامى عازم قلمرو عثمانى شد و در نهایت ساده زیستى به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینى پرداخت ولى پس از مدتى سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانى از وى  دعوت كرد كه براى ملاقات ومذاكره در قصر او حضور یابد.

مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزى سخن گفت و از دولت عثمانى خواست تا از الحاق قسمتى از خاك آذربایجان به كشورش جلوگیرى به عمل آورد.(18) وى در ملاقات با دیگر شخصیتهاى این كشور از وحدت مسلمین و زمینه هاى اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت .(19)

باتلاق استعمار:

نمونه دیگرى از تجلى شجاعت و شهامت مدرس مخالفت آن فقیه بزرگوار با قرارداد استعمارى وثوق الدوله است . یادآورى مى شود كه وثوق الدوله قراردادى را كه هفت ماده و یك ضمیمه داشت به صورتى كاملا محرمانه با انگلستان منعقد نمود. نامبرده در زمان انعقاد این نامه ننگین (سال 1298 ش . بود) نخست وزیرى را داشت . مدرس در خصوص خطرهاى این قرارداد اظهار داشت روح این قرارداد استقلال مالى و نظامى ایران را از بین مى برد.

از تلگراف سرپرسى كاكس انگلیسى به سرلرد كروزن بر مى آید كه مدرس از مهم ترین عوامل ضدیت با این قرارداد بوده است .(20) بدین نحو او با رهبرى مبارزات مجلس بزرگترین قدرت استعمارى زمان خود یعنى انگلستان را به زانو درآورد ولى با نهایت تواضع چنین افتخارى را به ملت ایران نسبت داد.(21)
حیله گران انگلیس كه قدرت مبارزه و نفوذ روحانیت متعهد را به طور عینى مشاهده كردند تصمیم گرفتند به منظور كاستن از فروغ این اقتدار معنوى و استمرار سلطه خویش بر ایران ، نظامى را به وجود آورند تا ستیز با روحانیت و باورهاى دینى را اساس كار خود قرار دهد. فردى كه براى اجراى مطامع و این حیله جدید استعمار انتخاب گردید سید ضیاءالدین طباطبائى مدیر روزنامه رعد بود كه به انگلستان تمایل داشت و در صدد آن گردید تا با كودتاى ننگین سوم اسفند 1299 روح قرارداد وثوق الدوله را در كالبد دیگر بدمد. در همان زمان مدرس با هوش ذاتى و فراستى كه داشت فهمید كه حركت وى ساخته و پرداخته انگلستان است و پس از چهل سال كه اسناد وزارت خارجه انگلستان انتشار یافت پیش بینى خود را به اثبات رسانید.(22)
شخص دیگرى كه در انجام این كودتا نقش مهمى بر عهده داشت رضاخان بود كه بعدها به رضاخان پهلوى معروف شد.

در نیمه شب سوم اسفند 1299 نیروهاى قزاق به سركردگى این خائن خائف وارد تهران شده ، با همدستى و توافق قبلى شهربانى به دستگیرى مبارزان و افراد آزادى خواه پرداخت و بلافاصله حكومت نظامى اعلام شد. مدرس كه چون خارى در چشم این خودباختگان بود، در همان لحظات اول دستگیر و روانه زندان گردید. موقعى كه او را از خانه به تبعیدگاه قزوین مى بردند به درخت زردآلویى كه در باغچه خانه اش بود اشاره كرد و به فرزندش گفت نگران من نباشید، با شكفتن این شكوفه ها باز مى گردم . پیش بینى او درست از آب درآمد و دوران زندانى مدرس در كابینه سیاه سیدضیاء 93 روز طول كشید كه این مدت پایان عمر كوتاه این كابینه بود.

تیرگى و تباهى

یكى از حوادث اسفبار كه با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است . وى سعى داشت امور نظمیه ، بودجه و قواى نظامى را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آنكه از تشكیلات عنكبوتى رضاخان هراسى به دل راه دهد با قدرت معنوى فوق العاده اى مبارزه با این چهره منفور را آغاز كرد و در جلسه 148 دوره چهارم مجلس كه مصادف با 12 مهر 1301 بود نطقى علیه رضاخان بیان كرد و اظهار داشت : در وضع كنونى امنیت مملكت در دست كسى است كه اغلب ما از دست او راضى نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم كه ما قدرت داریم او را عزل كرده بر كنارش كنیم !(23)

رضاخان براى فریب مردم و عملى ساختن برنامه هاى استعمار آرزوى موهوم جمهورى خواهى را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیارى نمود. این حركت بظاهر مردمى و در باطن ضد استقلال و هویت فرهنگى ایران بنا به تصمیم انگلستان جهت تمركز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس كرد و در صدد چاره برخاست . تدین كه از طرفداران جدى رضاخان بود سعى كرد به هنگام سخنرانى مدرس در مخالفت با جمهورى نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج كند كه موفق نشد ولى در خارج جلسه و هنگام تنفس ، شخصى به نام حسین بهرامى معروف به احیاء السلطنه پس از مشاجره اى لفظى به تحریك تدین بر گونه مدرس سیلى محكمى نواخت ! صداى این سیلى كه به گونه مجتهدى آگاه برخورده بود چون تندر در تهران پیچید و مانند كبریتى كه به انبار باروت برسد انفجارى در شهر به وجود آورد و در واقع سیلى عظیم از مردم مسلمان را به سوى مجلس راه انداخت .

طرفداران رضاخان با درماندگى رضاخان را از راهى مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید مدرس با آرامش كامل به میان مردم آمد و از بیدارى و آگاهى آنان تشكر كرد. فریادهاى رعدآساى مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان كه این حركت را شكستى مفتضحانه براى خود دید در روز 18 فروردین 1302 ش . به حالت قهر به بومهن (واقع در 40 كیلومترى تهران ) رفت .

بعد از رفتن وى مزدوران رضاخان مجلس را تهدید كردند كه باید سردار سپه را برگردانند و شایعه كردند در غیر این صورت كودتا مى شود. ولى شهید مدرس به نمایندگان دلدارى داد و گفت : نترسید كه او نمى تواند كودتا كند!(24) ولى اكثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نكرده ، گروهى را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیاءتى دوازده نفرى به سرپرستى مصدق السلطنه ماءمور اجراى این كار شدند.(25) پس از بازگرداندن رضاخان با حیله اى كه گروهى از نمایندگان تدارك دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آنكه رضاخان مى خواهد از در دوستى درآید در منزل قوام السلطنه معطل كردند و در غیاب او مجلس با 92 راءى به سردار سپه اظهار تمایل كرد.

در مجلس پنجم و در حالى كه مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهاى زیادى به مدرس و یارانش وارد مى آمد مدرس تنها راه چاره را مطرح كردن مساءله استیضاح دانست و در هفتم مرداد 1303 با مقدمه اى ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا كرد و متن استیضاح را كه به امضاى وى و تنى چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود. ولى به دلیل جنجال و هیاهویى كه طرفداران رضاخان و گروهى اراذل و اوباش به راه انداختند استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب ترى موكول گردید. در دوره ششم مجلس مدرس ریاست سنى مجلس را عهده دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشترى بودند و آن سید وارسته كمتر به مجلس مى رفت و بیشتر مشغول تدریس بود و وقتى مخالفان و معاندان مشاهده كردند كه فریاد حق طلبى مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند كه این حركت آنان نافرجام ماند و تیرهاى شلیك شده بازو و كتف مدرس را مجروح كرد و مدرس پس از 64 روز سلامتى خود را بازیافت و در 11 دى ماه 1305 در مجلس حاضر شد.

با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شوراى ملى در سال 1307 رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممكن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیرى كند و به همین دلیل انتخاباتى كاملا فرمایشى برگزار كرد. به نحوى كه حتى یك راءى به نام مدرس از صندوقها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت : (اگر) 20 هزار نفر از مردمى كه در دوره گذشته به من راءى دادند همگى مرده باشند یا راءى نداده باشند پس آن یك راءى را كه خودم به خودم دادم چه شده است !

شهادت:

سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران كه عداوتى خاص با مدرس داشت در پى فرصتى مى گشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح كردن اهل خانه و زیر كتك گرفتن شهید مدرس وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر كردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را على رغم اوضاع مشقت بار با روحى شاداب و قیافه اى ملكوتى سپرى كرد.(26) آن فقیه فرزانه پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه كاشمر گردید و در حوالى غروب 27 رمضان 1356 ق . مطابق با دهم آذر 1316 ش . سه جنایتكار و خبیث به نامهاى جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته ، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر كاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت مى باشد.

سخن را با كلامى از امام خمینى ـ قدس سره ـ درباره شهید مدرس به پایان مى بریم :((... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس كه القاب براى او كوتاه و كوچك است ستاره درخشانى بود بر تارك كشورى كه از ظلم و جور رضاشاهى تاریك مى نمود و تا كسى آن زمان را درك نكرده باشد ارزش این شخصیت عالیمقام را نمى تواند درك كند)). (27)

پی نوشتها:

1-در این مورد نگاه كنید به مقاله طفولیت مدرس ، به قلم محیط طباطبائى ، مجله محیط، شماره دوم ، سال اول ،مهر 1321.
2-مدرس مجاهدى شكست ناپذیر، عبدالعلى باقى ، ص 26.
3-اعیان الشیعه ، سیدمحسن امین ، ج 5، ص 21.
4-همان ماءخذ.
5-مدرس مجاهدى شكست ناپذیر، ص 160 و 161.
6-همان ماءخذ، ص 29.
7-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ، ج اول ، ص 29 و 213، مدرس شهید نابغه ملى ایران ، دكتر على مدرسى ، ص 45 و  47; مدرس مجاهدى شكست ناپذیر، ص 130
8-مدرس قهرمان آزادى ، حسین مكى ، ج 2، به نقل از یادنامه مدرس ، ص 129.
9-مجله حوزه ، سال سوم ، شماره مسلسل 16، ص 42.
10-یادنامه شهید مدرس ، ص 74.
11-مدرس مجاهدى شكست ناپذیر، ص 33.
12-مقاله شخصیت علمى و فقهى مدرس ، ابوالفضل شكورى (مندرج در كتاب مدرس ، ج 2. )
13-یادنامه مدرس ، ص 57 و 58.
14-مدرس ، ج اول ، ص 268.
15-دو مبارز مشروطه ، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، ص 206 و 207.
16-تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، كسروى ، ص 488.
17-مدرس قهرمان آزادى ، حسین مكى ، ج اول ، ص 124 و 125.
18-همان ماءخذ، ص 140 و 141.
19-مدرس مجاهدى شكست ناپذیر، ص 42.
20-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ، ج اول ، مقدمه .
21-همان ماءخذ، ص 203.
22-متن كامل این نامه ها در كتاب مدرس قهرمان آزادى آمده است .
23-مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شوراى ملى ، محمد تركمان ، ج اول ، ص 327 و 328.
24-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ، ج اول ، بخش خاطرات ، ص 224.
25-چهره حقیقى مصدق السلطنه ، دكتر حسن آیت ، ص 40.
26-مدرس قهرمان آزادى ، ج 2، ص 78.
27-مدرس ، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ، ج دوم ، ص 27.

منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی

يك خبر به همين مناسبت :

تعداد بازدید از این مطلب: 122
موضوعات مرتبط: خبر و رسانه , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 95 صفحه بعد

بگذار برایت بریزد و تمام شهرم را خیس کند! آبرویم فدای یک تار از موهایت!


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود